طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
«جلسه سوم»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
کلام والدین و روزه کودکان
در آغاز جلسه یکی از آقایان سؤال کرد: اگر پدر و مادر به بچه تازه بالغ شده خود بگویند: میدانیم روزه برای تو ضرر دارد، آیا قول پدر و مادر برای او حجّت است یا نه؟
مرجع بزرگوار در پاسخ فرمودند: در قانون ضرر و حرج و رفع تکالیف به سبب آن، ملاک نظر و تشخیص خود شخص است. و در روزه نیز همینطور است، فقها و از جمله مرحوم صاحب عروه فرمودند: اگر طبیب حاذق ثقه به فردی بگوید روزه برایت ضرر دارد اما خود او میداند که برایش ضرر ندارد، ملاک تشخیص خود اوست و باید روزه بگیرد، و بالعکس یعنی اگر طبیب بگوید ضرر ندارد و میتوانی روزه بگیری اما تشخیص خود او این است که برایش ضرر دارد، به نظر خود عمل میکند، حال بچهای که تازه بالغ شده و میخواهد روزه بگیرد اگر نسبت به عمری که دارد رشید هست، باید به نظر و تشخیص خودش عمل کند، اما اگر به مقدار عمرش رشد عقلی و فکری ندارد، میتواند بر طبق نظر و تشخیص پدر و مادرش عمل کند.
ثواب حج
یکی از فضلای جلسه این روایت را مطرح کرد: شخصی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: یا رسول الله من امسال نتوانستم به حج بروم، حج مستحبی، و من فرد متمولی هستم اگر انفاق کنم، ثواب حج را دارد؟ حضرت به کوه ابوقبیس اشاره کرده و فرمودند: اگر به مقدار این کوه، طلا انفاق کنی نمیتوانی ثواب حج را تحصیل کنی.
عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: لَمَّا أَفَاضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) تَلَقَّاهُ أَعْرَابِیٌّ بِالْأَبْطَحِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی خَرَجْتُ أُرِیدُ الْحَجَّ فَعَاقَنِی، وَأَنَا رَجُلٌ مَیِّلٌ یَعْنِی کَثِیرَ الْمَالِ فَمُرْنِی أَصْنَعُ فِی مَالِی مَا أَبْلُغُ بِهِ مَا یَبْلُغُ بِهِ الْحَاجُّ، قَالَ: فَالْتَفَتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِلَی أَبِی قُبَیْسٍ فَقَالَ: لَوْ أَنَّ أَبَا قُبَیْسٍ لَکَ زِنَتَهُ ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ أَنْفَقْتَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَا بَلَغْتَ مَا بَلَغَ الْحَاجُّ (الکافی: ج4، ص258، باب فضل الحج والعمرة وثوابهما، ح25).
وعَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ کَانَ لِأَحَدِکُمْ مِثْلَ أَبِی قُبَیْسٍ ذَهَبٌ یُنْفِقُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَا عَدَلَ الْحَجَّ، وَلَدِرْهَمٌ یُنْفِقُهُ الْحَاجُّ یَعْدِلُ أَلْفَیْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (المحاسن للبرقی: ج1، ص64، ح114).
در مقابل روایاتی هست که قضای حاجت یک مؤمن افضل از حج یا ده طواف به دور خانه خدا است، جمع بین این روایات چگونه است؟
معظمله فرمودند: اینگونه روایات در ابواب مختلف، از قبیل نماز مستحب و حج و زیارت و غیر آن، بسیار هست، آنچه که بزرگان در جمع بین این روایات فرمودند و به نظر میرسد حرف خوب و تامی است اینکه اینها از قبیل مقتضیات هستند نه علت تامه، یعنی اگر مانع نباشد تأثیر میکند، و این به جهت حفظ کلام حکیم از لغویت و خطاست و ائمه علیهم السلام سادات حکما هستند و کلام هر کدامشان در حکم کلام واحد از متکلم واحد است. البته وجوه دیگری نیز برای جمع بین این روایات گفته شده، مثل اینکه حج و صدقه مراتب دارد، اما این جمع در همه موارد نمیآید، بنابراین عمده در جمع بین اینگونه روایات همان مقتضی بودن آن میباشد.
روزه و خون لثه
سؤال شد: شخصی مکرر از لثهاش خون میآید و باید دهانش را بشوید و آب دهان را بیرون بیندازد، و حتی در خواب نیز خونریزی لثه دارد، حال تکلیف او در روزه ماه رمضان چیست؟
معظمله فرمودند: اگر در خواب یا به طور غیر اختیاری خون را فرو ببرد اشکالی ندارد و روزه اش صحیح است، اما عمداً و اختیاراً نباید خون را فرو ببرد تا روزه اش باطل نشود، چنانچه در غیر ماه رمضان نیز، فرو بردن خون عمداً جایز نیست.
یکی از آقایان سؤال کرد: چنانچه خون لثه در آب دهان مستهلک شود حکمش چیست؟
معظمله در پاسخ فرمودند: در صورت استهلاک اشکال ندارد و مرحوم صاحب عروه این مسأله را مطرح فرموده که اگر از لثه خون کمی خارج شود و استهلاک گردد مخلّ به روزه نیست، زیرا وقتی خون مستهلک شود، عنوان عوض شده و احکام تابع عناوین است.
دلیل شرعی گفته که خون نجس است و خوردن آن جایز نیست، اما وقتی مستهلک شد دیگر عرفاً خون نیست، اگر چه دقّةً، ذرات خون باقی است، اما همیشه در موضوعات نظر عرف ملاک است مگر در جایی دلیل خاص بر خلاف آن داشته باشیم.
مثلا اگر بقایای طعام موجود در بین دندانها را عمداً ببلعد، عرفاً أکل نیست اما به دلیل ارتکاز، روزه را باطل میکند، ولی نماز را باطل نمیکند.
همچنین شخص مریضی که باید در روز، تنها یک عدد قرص بسیار ریز بخورد، چه بسا عرفاً به خوردن آن، أکل نمیگویند وآن را مضر به امساک ندانند، اما دلیل داریم که حتی این مقدار نیز موجب بطلان صوم است و دلیل ارتکاز متشرعه است.
اقتدا به ذوی الأعذار
سؤال دیگری که مطرح شد، نسبت به امامت ذوی الاعذار بود که اگر امام جماعت شود، آیا میتوان به او اقتدا کرد یا خیر؟
معظمله فرمودند: بله صحیح است، و دلیلش اطلاقات ادله جماعت است، و فقط یک استثناء دارد و آن اینکه اگر امام جماعت جالساً نماز میخواند، مأمومین قائماً نمیتوانند به او اقتدا کنند، و تنها اقتدای به امام جالس، خاص به معصوم (علیه السلام) است، همانطور که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) در روزهای آخر عمر شریفشان به مسجد تشریف آوردند و جالساً نماز جماعت ر ا بجا آوردند.
سؤال شد: اگر ما شک کردیم که نماز شخص صحیح و اقتدا به صاحب عذر، آیا صحیح و مجزی است یا خیر، اصل عدم صحت است؟
معظمله در پاسخ فرمودند: این اصل مسببی است، زیرا وقتی اطلاقات جماعت شامل این مورد بشود، دیگر جایی برای این شک نمیماند.
ادله امر به معروف و حفظ وحدت جامعه
سؤال دیگری که توسط یکی از فضلا مطرح شد: نسبت به تعارض بین ادله امر به معروف و ادله عدم ایجاد تفرقه است. از طرفی حفظ نظام جامعه و عدم ایجاد تفرقه و تشتُت واجب است و از طرف دیگر ادله امر به معروف و نهی از منکر اقتضا میکند که اگر حاکم جامعه ظالم و فاسق است، باید او را امر به معروف و نهی از منکر کرد، حال اگر این موجب شود که یکپارچگی جامعه بهم بخورد، در تعارض ادله کدام مقدم است؟
معظمله در پاسخ به این سؤال فرمودند: در اینجا تعارض نیست، زیرا ادله امر به معروف و نهی از منکر به جهت ناظر بودن آن، حاکم است و در تعارض باید، دو دلیل تکافئ داشته باشند، شاهد بر اینکه ادله امر به معروف و نهی از منکر مقدم است، این آیه شریفه است که میفرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ» (سوره بقره: 213). بعثت انبیاء موجب شد یکپارچه بودن مردم بر کفر، بهم بخورد، پس معلوم میشود همه جا تفرقه و اختلاف، مذموم نیست.
تضرّع به درگاه خدا
سؤال دیگری که مطرح شد این بود که امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه به خدای متعال چنین عرض میکنند: «أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتَ عَلَی مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرِّشَا».
یا در فراز دیگر: «إِلَهِی لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَأَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِدٌ»؟
آیا اینها با عصمت امام منافات ندارد؟
مرجع بزرگوار فرمودند: از این قبیل موارد در دعاها و کلمات معصومین علیهم السلام متعدد وارد شده، و باید تأویل و توجیه شود، زیرا ادله قطعیه و متواتره داریم که چهارده معصوم (علیهم السلام) معصیت نمیکنند، بلکه مکروه و حتی ترک اولی ندارند، و حتی فکر آنها را هم نمیکنند، لکن در مقام بلند عصمت، خودشان را همیشه در مقابل خدای متعال مقصر میبینند، چه بسا خوردن و خوابیدن را که چارهای از آن ندارند نیز در محضر خدای متعال در حکم معصیت میدانند و از خدا در مقابل همین اموری که چارهای از انجام آن نداشتند توبه و استغفار میکردند؛ زیرا آن را تقصیر نسبت به مقام ربوبی میدانستند، چنانچه گفته شده، (حسنات الابرار سیئات المقربین) البته این عبارت روایت نیست اما حرف خوبی است.
مثالی ذکر میکنم: فرض کنید شخصی سال ها دنبال این بوده که خدمت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شود، بعد از مدت مدیدی، اتفاقاً خدمت حضرت مشرف میشود در حالی که به خاطر درد شدید پا، مجبور بوده پایش را دراز کند. حال این شخص با اینکه چارهای نداشته و مقصر نیست اما تا آخر عمر احساس شرمندگی میکند و طلب عفو و بخشش مینماید.
استغفار معصوم علیه السلام از روی گناه نیست، بلکه از لوازم ممکن در درگاه خدا طلب بخشش می کند.
یکی از آقایان حاضر در جلسه گفت، آیا اینها برای تعلیم به دیگران نبوده است؟
معظمله فرمودند: بله جهت تعلیم هم در نظر میباشد، اما فقط به جهت تعلیم نبوده است، مثلاً امیرمؤمنان (سلام الله علیه) چنان از خوف خدا گریه میکردند که بیهوش بر زمین میافتادند، شخصی از اصحاب حضرت وقتی حضرت را در آن حال دید گمان کرد حضرت جان داده است. به در خانه حضرت آمد و به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خبر داد. حضرت فرمودند: او جان نداده است بلکه از خوف و خشیت خدا این حالت به او دست می دهد.
یا گریه های امام سجاد (علیه السلام) در حال خواندن دعای ابوحمزه و غیر آن، یا دیگر ائمه، اینطور نبوده که گریههایشان فقط به جهت تعلیم دیگران بوده باشد، بلکه واقعاً گریه میفرمودند و اشکشان از خوف خدا جاری میشده است.
بعضی دیگر از فضلای حاضر در جلسه گفتند: در بعضی روایات دارد که این استغفار برای گناهان شیعیانشان بوده است.
معظمله فرمودند: بله این نیز میتواند وجهی باشد، بالنتیجه قطعاً و مسلماً چهارده معصوم (علیهم السلام) حتی فکر معصیت و فکر مکروه و حتی ترک اولی هم نمیکنند و هر چه در ظاهر منافات با این امر قطعی و مسلم داشته باشد، توجیه و تأویل میشود.
عدم توبه غاصبان خلافت
سؤال شد: نقل شده بعضی از دشمنان حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در لحظات مرگ خود اظهار پشیمانی کرده و گفته است: «لَیْتَنی لم اَکْشِفْ بیت فاطمة» آیا این دلیل بر توبه اوست؟
مرجع بزرگوار فرمودند: خیر، در توبه باید ندامت و پشیمانی، واقعی و حقیقی باشد نه اینکه تظاهر به ندامت کند، و با توجه به ادله و قرائن دیگر، قطع داریم که ندامت او، واقعی نبوده بلکه دروغ و تظاهر و ساختگی بوده است.
حکم ذو العطاش
سؤال شد: حکم روزه ذو العطاش و کسی که بیماری زیاد تشنه شدن را دارد، چیست؟
معظمله فرمودند: این مسأله محل خلاف و بحث است و مرحوم صاحب عروه آن را مطرح فرموده است.
چند مسأله نسبت به شخص ذو العطاش و به تعبیر صاحب عروه (من به داء العطش) مطرح است:
1ـ آیا قضا دارد یا نه؟ روایت صحیحه دارد که قضا واجب نیست، و برداشت فقهی بنده همین است، هر چند برخی مانند مرحوم صاحب عروه فتوا به وجوب قضا در صورت تمکن داده اند.
2ـ چقدر حق دارد آب بنوشد، آیا به مقدار ضرورت یا بیشتر؟
به نظر جماعتی که برداشت بنده همین است، هر چقدر بخواهد میتواند آب بنوشد و لازم نیست اقتصار بر مقدار ضرورت کند، هر چند احتیاط مستحب است، اما غذا نباید بخورد هر چند بعضی گفته اند که غذا نیز میتواند بخورد.
4ـ واجب است فدیه بدهد.
یکی از حضار سؤال کرد چنانچه ذو العطاش بعداً متمکّن از قضا شود و روزه ها را قضا کند، آیا باز هم واجب است فدیه بدهد؟
معظمله فرمودند: فدیه در هر حال واجب تعیینی است، بله در مورد مریض و مسافر اگر در طول سال بعد از ماه رمضان بتواند قضا کند، فدیه از او ساقط میشود، اما ذو العطاش و شیخ و شیخه و حامل مقرب و مرضعه قلیلة اللبن، این پنج دسته واجب است به جهت افطار در ماه رمضان، فدیه بدهند حتی اگر بعداً متمکّن از قضا شوند.
نواب خاص حضرت
سؤال شد: نقل شده که جدّه امام عصر علیه السلام (مادر امام حسن عسکری علیه السلام) در دوران غیبت صغری، وصایت یا وکالت از حضرت داشتند، پس چطور گفته شده نواب و سفرای حضرت در دوران غیبت صغری فقط چهار نفر بودند که اسمشان معلوم است.
معظمله فرمودند: منافات ندارد که حضرت حجت (علیه السلام و عجل الله فرجه الشریف) در عین حال که سفرای اربعه داشتند که واسطه بین حضرت و مردم بودند و اینها مسائل و حوائج افراد را خدمت حضرت میرساندند و جواب حضرت را برای آنها میبردند، به اشخاص دیگری هم که اسمشان در تاریخ مذکور است گاهی نامه مینوشتند، از جمله به مرحوم شیخ مفید که وی بعد از دوران غیبت صغری و اوائل غیبت کبری بوده است، لذا این منافات ندارد که جدّه حضرت هم در بعضی امور، وصیّشان بوده باشند.
کیفیت ذکر صلوات
آخرین سؤالی که مطرح شد این بود که آیا در ذکر صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) کلمه (وسلم) هم گفته شود یا نه؟ یعنی بگوییم: (صلی الله علیه وآله) یا اینکه (وسلم) را هم اضافه کنیم، چنانچه آیه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا».
مرجع بزرگوار فرمودند: غالباً در دعاهای وارد شده از ائمه (علیهم السلام) مانند دعاهای صحیفه سجادیه، (وسلم) ندارد، البته در بعضی موارد هم ذکر شده اما نادر است، و گفتن آن اشکال ندارد. و آیه شریفه که میفرماید: «وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» طبق تفاسیری که در ذیل این آیه آمده معنایش این نیست که (وسلم) هم گفته شود، بلکه مقصود این است که تسلیم پیامبر (صلی الله علیه وآله) باشند.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین