LOGIN
خبر
shirazi.ir
سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی (جلسه سی و ششم)
کد 6310
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 02 فروردین 1397 - 4 رجب الأصب 1439
 حضرت ام البنین علیها السلام و مفهوم «خود هیچ انگاشتن»
 
در روز پنج شنبه 12 جمادی الثانی 1439ق (1396/12/10) جلسه سی و ششم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با حضور علما، فضلا و اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه ی «حضرت ام البنین علیها السلام و مفهوم "خود هیچ انگاشتن"» پرداختند که سرفصل این مباحث از قرار زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وعترته الطیبین الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم إلی یوم الدین
 
ـ خدای متعال می فرماید: «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ؛ بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد، و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند» (توبه/24).
 
نیز فرموده است: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا؛ و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن» (قصص/77).
 
و همچنین فرموده است: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی * إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی؛ لیکن شما زندگی دنیا را بر می گزینید. با آن که [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است. قطعاً در صحیفه های گذشته این [معنی] هست. صحیفه های ابراهیم و موسی» (أعلی/16ـ19).
 
امام صادق علیه السلام فرموده اند: «لا یمحض الرجل الایمان بالله حتی یکون أحب الیه من نفسه وأبیه واُمّه ووُلده وأهله وماله ومن الناس کلهم؛ هرکس به خداوند ایمان کامل نخواهد داشت، مگر آنکه خدای متعال از جان و پدر و مادر و فرزند و خاندان و مالش و همه ی مردم نزد او محبوب تر باشد».
 
همچنین فرموده اند: «رأس کل خطیئة حبّ الدنیا؛ دنیا دوستی سر[آمد] تمام گناهان [و لغزش ها] است». قاعده: مقدم داشتن آنچه باید مؤخر باشد افاده ی حصر می کند.
 
ـ از نخستین روزی که بانوی صدیقه حضرت ام البنین سلام الله علیها وارد خانه ی حضرت امیرمؤمنان علیه السلام شد، با سیره، کنش ها و واکنش هایش گوهر عظمت و بزرگواری خود را ازطریق «خود بی مقدار شمردن» بروز داد. آن بانوی ارجمند این حسّ و عنوان را در خویشتن خود و در ارزشمندترین داشته ها در زندگیِ خویش، از گرامی ترین و عزیزترین فرزندانش به نمایش گذاشت و تمام آنها را در راه صدیقه ی کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان بزرگوارش بی بها و بی مقدار خواند و خواست چنین باشند. اوج این روح متعالی، زبان حال آن بانوی ارجمند است که: «من ام البنین، چهار جوانم را از دست داده ام، اما فدای خاک حسین علیه السلام باشند».
 
ـ تمام ارزش هایی که در روز عاشورا چهره نمود در دو مفهوم «استرخاص» و «بذل» قرار داشت و این یعنی خُرد و بی مقدار شمردن هر امر گرانبها و ارجمند و فدا کردن آن در راه خدا و اهل بیت علیهم السلام. به عنوان گواه بر این مطلب بر می شمریم:
 
1. در کامل الزیارات در آغاز زیارت امام حسین علیه السلام از بیان امام صادق علیه السلام آمده است: «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الضلالة والجهالة والعمی والشک والإرتیاب إلی باب الهدی من الردی؛ و خون خود را در راه تو فدا کرد تا بندگانت را از گمراهی، جهالت، کورباطنی، شک و تردید برهاند و از سقوط، به سمت هدایت، هدایت کند».
 
2. در نخستین گام حرکت به سوی کربلا امام حسین علیه السلام خطاب به مردم فرمودند: «من کان باذلاً فینا مُهجته، مُوطناً علی لقاء الله نفسه، فلیرحل معنا، فانّی راحلٌ مصبِحاً ان شاء الله؛ هرکس آماده است خون خود را در راه ما فدا کند و آمادگی دیدار خدا داشته و دارد همراه ما شود که ـ ان شاء الله ـ صبحگاه عازم حرکت به آن سمت هستم».
 
ـ گفتگو در موضوع «استرخاص؛ خود بی مقدار نگری» به طور اجمالاً در پنج عنوان اصلی قابل بررسی است:
 
1) مقدمه 2) حقیقت و گوهر آن 3) ضروری و ناگزیر بودن از آن 4) آثارِ بزرگ و بی مانند 5) موانع داخلی و خارجی آن.
 
ـ عنوان اول: مقدمه است. هر امکان و هر قضیه ای اگر به شرط محمول گرفته شود ممکن است بر «ضروری» یا «ممتنع» بدل شود و منابع و کتاب های اصول فقه آکنده از این قاعده منطقی است. نماد این مطلب در «ضرورت وجود اثر به بودن مؤثر در موضوع» می باشد و استحاله ی وجود اثر نیز بر «وجود مانع در موضوع» دلالت دارد و این از موارد تحقق «ضرورت و استحاله ی به غیر ذاتِ بالعرض» است.
 
از این رو هر امر گرانبهایی در زندگی جایگاه و ارزش آن ذاتی نبوده، بلکه «به شرط محمول» و عَرَضی است و قاعده در این مورد «هر امرِ عَرَضی به امر ذاتی بازگشت دارد» می باشد. لذا ارزش های ذاتی در هستی خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام هستند. بنابراین تمام ارزش های موجود در هستی و هر گرانسنگ و نفیس و ارجمندی در سایر امور متعلق به ذات ربوبی و اهل بیت علیهم السلام قطعاً حقیقت و گوهر خویش را از دست می دهد و از دیگر سو به خود ذات دگرگونی می یابد وقتی به ذات منتسب شود.
 
عنوان دوم: حقیقت و گوهر است. در این معنا دو مطلب بایسته ی بیان است:
 
1) حقیقت «خود ناچیز انگاشتن» به معنای فاقد ارزش، بی بها و شأنیت و منزلت نداشتن نیست، بلکه صرف رویگردانی و دوری جستن از هر امر ارزشمند، گرانسنگِ فوق العاده پربها می باشد که در باب «تزاحم» این ارزش ها به موضوعات بیهوده و عارضی بدل می شود چنان که در صورت عدم وجود «تزاحم» از همان جایگاه برخوردار بوده است.
 
2) خود ناچیز پنداری بر تحقق یافتن دو عنصر متقابل متوقف است، افراط و تفریط. افراط و اهتمام ورزی فوق العاده، رعایت دقت و رفتار محتاطانه و حذر نسبت به چیزی در مقابل تفریط و ناچیز انگاشتن چیزِ گرانبهایی است. به دیگر بیان گرایش و وابستگی و طرفداری شدید از چیزی در قبال چیز فوق العاده مهم دیگری است.
 
ـ عنوان سوم: ضرورت و بایستگی است. در این معنا دو نکته قابل توجه است:
 
1) زندگی نتیجه ی انتخاب ماست، اما علی رغم آن، گزینه های ما بر اساس گرایش ها، تمایلات و باورمندی سست و سخت بی مایه و محتوای خودمان هدایت شده و پیش رانده می شود و زندگی ما را به یک زندگی افسرده، بینوا و تهی بدل می کند و با توجه به اینکه نسبت به پوچی زندگی مان کاملاً آگاه هستیم، ولی چیره بودن گرایش ها و تمایلات، بر آگاهی، هوشیاری، ادراک و یقین ما غالب می شود، چندان که مجالی برای پند گرفتن از زندگی فراهم نمی آید.
 
2) عقل و تمایلات ما به صورت فاجعه باری در ارزش گذاریِ اشیای دارای ماهیت مادی مبالغه می کند و این امر ایجاد کننده ی ناتوانی شدید در رویارویی با آن امور شده و ابتدا توانایی های ما را محدود می کند، سپس آشفتگی شدید در تشخیص ارزش ها از ضد ارزش ها به هنگام تزاحم در پی دارند.
 
3) انسان نسبت به آن چیزی که در اختیار دارد و نیز پرداخته های اندیشه و رهاورد مواهب و توانمندی های خود سخت جانبدارانه و جذب شده عمل می کند. وانگهی نسبت به هر چیزی جز این تمایل و تعهدی سخت و انعطاف ناپذیر دارد.
 
4) نقشه ی «DNA» ی ما گرایش مان را به ابعاد پوچ، رسوا، عیبناک و زشتِ زمینی نشان می دهد. بنابراین محال و غیر ممکن است بر این ویژگی چیره شد، مگر از رهگذر بی مقدار و ناچیز شمردن تمام آن تعلقات و وابستگی هایی که سستی ورزیدن و در جا زدن را به وجود می آورد، امکان پذیر خواهد بود.
 
ـ عنوان چهارم: آثار بزرگ و منحصر به فرد است. مفهوم «ناچیز انگاشتن» انسان را از ابزارها و راهکارهایی برخوردار می کند که خواهد توانست تمام مشکلات فوق را برطرف کند. به عنوان مثال:
 
یک) انسان خواهد توانست با «ناچیز انگاشتن خویشتن خویش» با سیل مفاهیم بی ارزش و تهی از محتوا و بی ارزش که زندگی به طور سیل آسا بر او فرو می ریزد به رویارویی بپردازد؛
 
دو) فطرت مقدس الهیِ جای گرفته در جان ها را آزاد می کند؛
 
سه) گرایش ها و تمایلات پست نفسانی را کنترل و محدود می کند؛
 
چهار) با خشکاندن همه ی کانون های رذائل در نهاد انسان تمام گونه های فضیلت ها، والایی های اخلاقی و متانت را در انسان رشد داده و عناصر همه ی بدی ها و زشتی ها را در وجود وی ناکارآمد و بی اثر می کند. آنچه باید بدان توجه داشت این است که انسان با ناچیز انگاشتن دنیا و لوازم آن به مرتبه ی انسان کامل نزدیک و نزدیک تر می شود، آن سان که صدها فضیلت و بزرگی به پای آن نمی رسد.
 
ـ در اینجا نمونه هایی از فضیلت های حاصل شده از «ناچیز انگاشتن خود» را بر می شمریم:
 
1) شجاعت و شهامت؛
 
2) عدالت و دادگری و وانهادن استبداد، ظلم و جور؛
 
3) عطوفت، مهربانی، نرمی، مهرورزی و لطف؛
 
4) پاکی، نزیه بودن، صفا و پیراستگی با رعایت حریم؛
 
5) استواری، پای ورزی و متانت؛
 
6) جسارت، خطر کردن، بی پروایی و ماجراجویی؛
 
7) خویشتنداریِ تزلزل ناپذیر و مستحکم؛
 
8) انعطاف پذیریِ فرمانبردارانه ی پیراسته بودن از خشونت و سختی؛
 
9) عزم و جزم داشتن؛
 
10) تمرکز به دور از تشتت و پراکندگی فکر؛
 
11) هوشیاری، خردمندی، کارآزمودگی، داشتن نظر صائب و پیراستگی از کندذهنی، بلاهت، حماقت، ساده نگری، سرمستی و کودنی؛
 
12) بردباری، تسامح، تساهل، نادیده انگاشتن و نزاکت و ادب و پرهیز از بازخواست کردن، انتقام گرفتن و سختگیری نمودن؛
 
13) منضبط بودن، نظم داشتن، مواظبت بر بایسته ها، دوراندیشی، پرهیز از سستی، مسامحه کاری، بی دقتی و درجا زدن و بی علاقگی؛
 
14) نیک رأیی، استواری و خودداری از سستی ورزیدن؛
 
15) مباشرت در کارها و پرهیز از واگذاردن آن به دیگران؛
 
16) صلابت، چابکی، قوت و پیراستگی از سستی و ضعف؛
 
17) خوشبین بودن و از بدبینی پرهیز داشتن؛
 
18) دارای بینش، آزادگی و دوری از درون گرایی و درخود فرورفتگی؛
 
19) سادگی و فروتنی؛
 
ـ عنوان پنجم: موانع و عوامل بازدارنده است که ممکن است عامل آن ترس از آینده ی مبهم و از دست دادن مصالح و منافع زندگی باشد که این برجسته ترین مانع در راه بارزترین فضیلت ها و والایی هاست.
مثلی است مشهور که می گوید: «شری که بشناسیم از خیری که برای ما مجهول باشد برتر است».
 
بنابراین از دست دادن و تفریط در مصالح اساسی، بر فرض که منافعی داشته، از پرداختن به آن و فرورفتن در امور مجهول بهتر و بایسته تر است.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.