LOGIN
بیانات
shirazi.ir
جمعي از خانواده هاي سعودي با حضرت آية الله العظمي شيرازي ديدار کردند
کد 734
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 21 آبان 1384 - 9 شوال المكرّم 1426

 

مرجع عالي قدر روز پنج شنبه (19 آبان ماه 84) جمعي از خانواده هاي سعودي را که به ملاقات ايشان آمده بودند به حضور پذيرفتند. در اين ديدار، ايشان وهمچنين آية الله سيد محمد رضا شيرازي رهنمودهايي ايراد فرمودند.

آية الله العظمي سيد صادق شيرازي در ابتداي اين ديدار ضمن خوشامدگويي به حاضران وعرض تسليت به مناسبت تخريب مراقد بقيع، از خداي متعال مسئلت کردند: به همگان اين توفيق را عنايت فرمايد تا در پايان بخشيدن به اين ستم وبازسازي مجدد بارگاه امامان بقيع سهيم گردند.

ايشان در ادامه افزودند: «خداي متعال به هريک از ما ـ کوچک وبزرگ وعالم وغيرعالم ـ اين توان را عنايت فرموده است که به معناي واقعي کلمه انسان خوب ومؤمني شويم. اما اين امر نيازمند عزم راستين وتصميم جدي ومستمر است واگر به راستي تصميم بگيريم که انسان خوبي باشيم خداي متعال نيز ما را در اين راه ياري خواهد کرد. از امام موسي بن جعفر عليهماالسلام روايت شده است که فرمودند: «إنّما هي عزمة؛ اين کار منوط به يک تصميم جدي وقاطع است». بنابراين اگر انسان بناي کار خود را بر اين قرار دهد که پيرو راستين اهل بيت عليهم السلام باشد، خداي متعال او را ياري وتوفيق خواهد داد».

ايشان در تأييد اين سخن فرمودند: «علي بن أبي حمزه نقل کرده است که دوستي داشتم که در ديوان بني اميه نويسندگي مي کرد. روزي از من خواست برايش اجازه بگيرم تا با امام صادق عليه السلام ملاقات کند. برايش اجازه گرفتم وهنگامي که نزد امام رفت گفت: فدايت شوم من در ديوان بني اميه کار مي کردم ومال فراواني از اين راه به دست آوردم که نسبت به حلال بودن آن بي اعتنا بودم. امام صادق عليه السلام فرمود: اگر بني اميه کسي را نمي يافتند تا در جمع کردن خراج ونبرد و... آنان را ياري کند وهمراه آنان باشد، نمي توانستند حق ما را از ما بگيرند واگر مردم آنها را تنها مي گذاشتند چيز زيادي به دست نمي آوردند. آن مرد گفت: فدايت شوم آيا چاره وگريزگاهي براي من وجود ندارد؟ امام به او فرمود: اگر بگويم انجام مي دهي؟ گفت: انجام مي دهم. امام فرمود: بايد از تمام دارايي هايي که از اين راه به دست آوردي خارج شوي واگر صاحبان آن را مي شناسي اموال شان را به آنها پس دهي واگر نمي شناسي بايد در راه خدا صدقه دهي. اگر چنين کني من در نزد خدا بهشت را برايت ضمانت مي کنم. آن مرد ديرزماني سر به زير افکند وانديشه نمود. سپس سر بلند کرد وگفت: فدايت شوم اين کار را خواهم کرد.

ابن ابي حمزه مي گويد: وقتي با هم به کوفه برگشتيم آن مرد تمام دارايي خود را وانهاد وحتي لباس هايش را هم از تن درآورد. از اين رو مجبور شديم مالي تهيه کنيم وبرايش لباس بخريم. چند ماهي نگذشت که بيمار شد وما به عيادت او مي رفتيم. روزي در بستر او را ديدم. چشم باز کرد وبه من گفت: به خدا سوگند دوست تو به وعده خود وفا کرد وسپس درگذشت...».(1)

مرجع عالي قدر در ادامه افزودند: «رفتاري که از اين مرد سر زد فوق العاده مردانه وشگرف بود وفقط عزم قاطع است که باعث مي شود آدمي دست به چنين کارهاي شگفت انگيزي بزند.

بايد توجه داشته باشيم که آن مرد با آن که از عمال بني اميه، واز مسير اهل بيت منحرف بود موفق شد، پس ما که بحمدالله از دوستداران اهل بيت عليهم السلام مي باشيم، هم اگر عزم جدي وتصميم قاطع داشته باشيم خداي متعال ما را ياري خواهد کرد وموفق خواهيم شد». بايد هر کدام از ما از صميم قلب از خدا بخواهيم ما را در طاعت خدا واطاعت از اهل بيت موفق بدارد وخودمان نيز تصميم قاطعي بگيريم که در کليه امور خرد وکلان رضايت خدا را در نظر داشته باشيم.

ايشان در پايان براي حاضران از درگاه ايزد منان خواست تا در اين راه موفق شوند وخداي متعال توفيق اتخاذ اين تصميم مهم را به همگان عنايت فرمايد.

پس از ايشان آية الله سيد محمد رضا شيرازي به ايراد سخن پرداخت وفرمود: «يکي از امور مهم در حيات بشري مسأله انگيزه هاست. هريک از ما در شبانه روز ـ از زماني که چشم باز مي کنيم تا زماني که چشم بر هم مي گذاريم ـ اعمال اراديِ فراواني انجام مي دهيم که در پسِ آنها انگيزه هاي گوناگوني نهفته است. کسي که مي خواهد اعمال ونيات خالص تري داشته باشد لازم است در ابتدا اين انگيزه هاي گوناگون را به خوبي بشناسد واز هم تمييز دهد».

ايشان کليه افعال ارادي وگوناگون انسان را برخواسته ونشأت گرفته از قواي پنج گانه غضبيه، شهويه، وهميه، عقليه والهيه دانست واظهار داشت: «شايد بيشتر اعمال ارادي که از اکثر آدميان صادر مي شود نشأت گرفته از دو قوه نخست (يعني قواي غضبيه وشهويه) باشد.

اما قوه وهميه مربوط به مسائل اعتباري چون: ملکيت، حاکميت ومحکوميت است که واقع خارجي ندارند.

وي در خصوص دو نوع آخر از قواي يادشده گفت: «چه بسا تمييز دادن دو نوع اخير از موارد پنج گانه يادشده کار دشواري باشد واين مطلب، مسأله فوق العاده دقيق ومهمي باشد. مرحوم والد رحمة الله عليه در اين خصوص به اين مثال توسل مي جستند که گاهي شخص در جامعه ونيز در درون خانه اخلاق خوبي دارد، اما هدف واقعي او از اين کار آن است که زندگي آسوده اي داشته باشد ومشکلاتي که نتيجه سوء خلق است گريبانگير او نشود. در واقع کارچنين شخصي به خودي خود خوب است، ولي اين شخص نمي تواند در روز قيامت بابت اخلاق خوبش از خدا پاداش بطلبد؛ زيرا انگيزه واقعي او داشتن زندگي گوارا بود که آن را هم به دست آورد. نمونه ديگر حاتم طايي است که انگيزه اصلي او از سخاوت واکرام داشتن نام نيکو وذکر جميل در جامعه بود».

ايشان تأکيد کرد: بايد انگيزه هاي واقعي خود را از تمام کارهاي مان دريابيم وبکوشيم اعمال مان صرفاً براي خشنودي پروردگار متعال باشد. او در تأييد اين سخن دو روايت زير را ذکر کرد:

1. روايت شده است که ملائکه الهي عمل نيک بنده را با شادي بالا مي برند وفرشتگان آسمان ها آن عمل را مشايعت مي کنند واز همه حجاب ها در مي گذرند تا اين که در برابر خداي سبحان براي آن بنده بدان عمل نيک شهادت مي دهند وبرايش دعا مي کنند. در اين هنگام خداي متعال مي فرمايد: شما حافظان عمل بنده من هستيد، ولي من بر درون بنده ام ناظر ومراقبم. نيت او از اين عمل نيک صرف خشنودي من نبوده است. لعنت من بر او باد. در اين هنگام ملائکه مي گويند: لعنت تو ولعنت ما بر او باد.(2)

2. رسول خدا صلّي الله عليه وآله به ابوذر فرمودند: «يا أباذر، لا يفقه الرجل کلَ الفقه حتي يري الناس في جنب الله تبارک وتعالي أمثال الأباعر؛(3) اي ابوذر، هيچ کس به مراتب بالاي دين فهمي دست نخواهد يافت مگر اين که مردم را در مقايسه با خداي متعال مانند شتر [وچهارپا] ببيند».

وي افزود: «کسي که اين روايت را مشاهده مي کند شايد در بدو امر معناي آن برايش به تمامي روشن نباشد، ولي با تأمل در اين روايت، معناي ژرف آن معلوم مي شود. در حقيقت رسول خدا صلّي الله عليه وآله مي فرمايند کسي که به مراتب بالاي دين فهمي دست يافته حرف مردم وديدگاهي که درباره او دارند برايش اهميتي ندارد وبه ستايش ونکوهش وهمچنين فهميدن يا نفهميدن آنها کمترين اعتنايي ندارد ودر برابر خداي متعال کمترين ارزشي براي آنان قائل نيست؛ زيرا طرف معامله وکانون توجه مؤمن فقط خداست. اميرمؤمنان علي عليه السلام به امام حسن وامام حسين عليهماالسلام فرمودند: «وأعملا للأجر؛(4) فقط براي پاداش الهي عمل کنيد.

ايشان در پايان فرمود: «يکي از علما کتابي با زحمت بسيار تأليف کرد وآن را به شخصي امانت داد. اما پس از مدتي کتابش را در بازار ديد که به نام آن شخص به چاپ رسيده بود. نزد او رفت وگفت: اين کتاب جلد دومي نيز دارد. آن را به تو مي دهم تا به نام خودت چاپ کني. اين در حالي است که نويسندگان به آثار خود علاقه وافري دارند وچه بسا کتاب هاي شان را مانند فرزندان شان دوست داشته باشند. از طرفي همه ما دوست داريم در برابر کارهاي مثبت وبرنامه هايي که با موفقيت به پايان مي رسانيم ستايش شويم. قرآن پا را از اين هم فراتر نهاده وگفته است: برخي از مردم: «يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا؛(5) دوست دارند به سبب کارهاي ناکرده خويش مورد ستايش قرار گيرند». ولي نويسنده آن کتاب که هدفش از تأليف صرفاً خشنودي خداي متعال بود، برايش مهم نبود که اسمش روي جلد کتاب نوشته شود وچه بسا اين حالت برايش خوشايندتر بود. زيرا مؤمنان کارهاي نيک را به صورت پنهاني انجام مي دهند ونظرشان صرفاً به خداست ومي دانند که خدا از کارهاي پنهاني نيز آگاه است. «إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّکُمْ وَيُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَيَِّاتِکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛(6) اگر آشکارا صدقه دهيد نيکوست واگر در نهان به تهي دستان دهيد براي تان بهتر است وبخشي از گناهان تان را مي زدايد وخداوند به کردارتان آگاه است».

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. کافي، ج5، ص106.

2. بحارالانوار، ج81، ص354.

3. همان، ج74، ص84.

4. نهج البلاغه، نامه47.

5. آل عمران(3)، آيه188.

6. بقره(2)، آيه271.