LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه پانزدهم)
کد 8531
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 08 خرداد 1398 - 23 رمضان العظيم 1440
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
 
جلسه پانزدهم
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین.
 
آثار وضعی مستحبات

در آغاز جلسه یکی از فضلا سؤال کرد: برای برخی مستحبات در روایات، یک سری آثار تکوینیه ذکر شده است، آیا این آثار بدون قصد قربت نیز مترتب و محقق می شود؟

حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله فرمودند: اگر آن عمل، عبادی باشد بدون قصد قربت، آثارش محقق نمی شود، زیرا قوام عبادت به قصد قربت است، و بدون آن اصلاً عمل تحقق نیافته تا اثری بار شود، اما اگر عبادی نبود آثار وضعیش بار می شود، مثلاً چنانچه گفته شود: اگر ناشتا سیب یا چند عدد خرما بخورد فلان اثر را دارد، ترتب اثر وضعی در این موارد متوقف بر قصد قربت نیست، لإطلاق الدلیل.

و یا در روایت آمده: اگر هنگام خوردن خرما بگوید: «بسم الله، علی شهوة رسول الله صلی الله علیه وآله» ضرری به او نمی رسد. شهوت در عربی به معنای اشتهاست.

(عن أحمد بن إسحاق رفعه قال: من أکل التمر علی شهوة رسول الله صلی الله علیه وآله إیاه لم یضره).

و(عن أبی علی أحمد بن إسحاق عن عبد صالح علیه السلام قال: من أکل اللبن فقال اللهم إنی آکله علی شهوة رسول الله صلی الله علیه وآله إیاه لم یضره).

حال اگر شخصی خرما را به جهتی که دوست دارد می خورد نه به قصد قربت، و این جمله را بگوید، اثر وضعیش بار می شود.

سؤال شد: در صدقه چطور؟

معظم له فرمودند: در صدقه نیز همینطور است. زیرا دلیل، اطلاق دارد و ترتب آثار وضعیش مقیّد به قصد قربت نیست، مثلاً روایت دارد: (الصدقة تدفع البلاء وقد اُبرِمَ إبراماً). حال اگر به قصد دفع بلا صدقه داد نه به قصد قربت، ظاهراً اثر مترتب می شود.

البته فقها کمتر به بررسی مستحبات و مکروهات پرداخته و بیشتر وقت خود را در الزامیات تخصیص داده اند.

گفته شد: در ترتب آثار اُخروی چطور، آیا قصد قربت شرط است؟

معظم له فرمودند: اگر آن عمل، عبادت نباشد موقوف بر قصد قربت نیست، بنابراین چه اشکالی دارد آثار اخروی بر آن مترتب شود، نظراً للاطلاق. بله اگر دلیل قائم شود که بدون قصد قربت آن عمل صحیح نیست یا آثار وضعی بر آن بار نمی شود، چنانچه در اعمال عبادی دلیل داریم، آن را مشروط به قصد قربت خواهیم دانست.

یکی از فضلا سؤال کرد: آداب وارده در خوردن و آشامیدن و پوشیدن که در روایات ذکر شده، آیا استحباب آن را نیز ثابت می کند؟

معظم له فرمودند: عمل مستحب نیاز به قصد قربت دارد. و چنانچه قاعده تسامح را قبول کردیم، که از مرحوم شیخ مفید تا به امروز، مشهور فقها آن را قبول کرده و فرموده اند: اخبار (من بلغ) استحباب را ثابت می کند، در این صورت استحباب ثابت می شود.

صله رحم

سؤال شد: آیا صله رحم واجب است؟

معظم له فرمودند: مشهور بین فقها، استحباب صله رحم، و حرمت قطع رحم می باشد.

همانگونه که نسبت به طاعت و برّ والدین، جمعی از فقها فرمودند: طاعت والدین مستحب و ایذاء آنها حرام است. یعنی طاعت والدین مطلقاً واجب نیست، فی الجملة واجب است.

البته ظاهر بعضی روایات وجوب صله رحم می باشد، به جهت اینکه صیغه امر دارد (صِلُوا اَرحامَکم)، اما مشهور از وجوب، اعراض کردند.

و بنابر کاسر بودن اعراض مشهور، که از مرحوم شیخ طوسی تا به امروز، مشهور فقها شهرةً عظیمةً، اعراض را کاسر می دانند، در این صورت نمی توان برای وجوب به این روایات استدلال کرد.

نمونه ای از اعراض فقها

و موارد اعراض فقها، در فقه بسیار است:

مثلاً روایت صحیحة السند وظاهرة الدلالة داریم که غسل احرام واجب است، اما فقها به وجوب غسل احرام، فتوا نداده اند.

و همچنین روایت صحیحة السند وظاهرة الدلالة داریم که مسافر در سفر، بعد از نمازهای رباعیه که قصر می شود مانند ظهرین، باید سی مرتبه بگوید: (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر). و ظاهر امر وجوب است. اما احدی از فقها فتوا به وجوب نداده، بلکه فرمودند مستحب است.

خلاصه: مسأله جبر و کسر روایات با عمل و اعراض فقها، از مسائل ریشه ای بوده که باید انسان آن را در اصول، خوب بررسی کند تا در فقه در موارد مختلف با مشکل مواجه نشود و بتواند به همان مبنای مختار ملتزم شود.

حدود صله رحم

یکی از فضلای حاضر سؤال کرد: حدود صله رحم چیست، وسعه وضیقش تا چه اندازه می باشد؟

معظم له فرمودند: شارع مقدس امر به صله رحم فرموده است. و (رحم) یک موضوع عرفی است، و تمام موضوعاتی که شارع حکمی بر آن جعل فرموده، و تصرفی در موضوع نکرده، و معنی و اصطلاح خاصی برای آن قرار نداده است، باید به عرف رجوع شود و همان معنای عرفی ملاک خواهد بود.

در ما نحن فیه نیز همینطور است، یعنی تا هر مقدار عرفاً بگویند رحم است، صله اش مستحب خواهد بود و قطعش حرام است. رحم کلمه ای عربی است و در فارسی به معنای خویش می باشد.

اصل و ریشه رحم این است که آنها همه به یک رحم برگشته و از یک شکم بیرون آمده باشند، خواه رحم نزدیک مانند برادر و خواهر، یا رحم با فاصله مانند: عمو و عمه، خاله و دایی، که از رحم جدّه هستند.

حال عرف تا چند واسطه را رحم می داند، صدق عرفی ملاک خواهد بود. زیرا شارع در رحم، اصطلاح خاصی ندارد. مثلاً عرف با فاصله هفت یا هشت واسطه آن را رحم نمی دانند، یعنی صحّت سلب دارد، در این صورت حکم رحم بر آن جاری نمی شود.

بله گاهی انتساب به شخصیت بسیار مهم، باعث می شود عرفاً صدق رحم بکند، مثلاً نسبت به سادات عرفاً تا چهل یا پنجاه واسطه یا بیشتر، همه را رحم می دانند. و اگر یکی از سادات به حضرت معصومه سلام الله علیها بگوید: یا حضرت معصومه من رحم شما هستم به من صله کنید، این را عرفاً مجاز و مستهجن نمی شمارند.

صله و قطع رحم در اموات

سؤال دیگری که در همین راستا بیان شد: آیا قطع رحم، شامل اموات نیز می شود؟

معظم له فرمودند: ندیدم این فرع را مطرح کرده باشند، گرچه در برخی روایات به آن اشاره شده، و اگر کسی بگوید: اطلاق، شامل اموات نیز می شود چه اشکالی دارد؟

نسبت به والدین بالخصوص، دلیل خاص داریم که برّ و عقوق آنها، خاص به زمان حیاتشان نیست و اگر در ارحام دیگر نیز گفته شود بی وجه نیست.

و چنانچه اشکال شود که شمول میّت، مأنوس به ذهن نمی باشد، وجهش عدم التفات به آن بوده نه اینکه انصراف هست. مثلاً شخصی اگر ده یا بیست سال سر قبر برادرش نرود و یکبار هم فاتحه برایش نخواند یا رحمتی بر او نفرستد یا دعایی برایش نکند آیا این قطع رحم صدق نمی کند؟

لعن در مکروهات

یکی از فضلا پرسید: در بعضی روایات، اشخاص معینی ملعون معرّفی شده اند مانند: «ملعون من نام وحده»، یا «ملعون من أکل زاده وحده». آیا ما می توانیم آن اشخاص را لعن کنیم؟

معظم له فرمودند: اکثر و یا بیشتر از اکثر این روایات، سند صحیح یا معتبر ندارد، از این جهت فقها آنها را جزو مکروهات شمردند نه محرمات.

از طرف دیگر لعن، به معنای دوری از رحمت خداست، و دوری از رحمت خدا مراتب مختلفی دارد. و ممکن است شخص با عمل مکروه، این مقدار دوری از رحمت خدا شاملش بشود، یعنی مراد از این روایات بیان این حقیقت است نه جواز سب و لعن آنان.

اصل اوّلی حرمت سبّ مؤمن است، و لعن عرفاً نوعی سبّ است و جایز نیست، زیرا شارع در (سبّ) اصطلاح خاصی وضع نفرموده و هرچه را عرفاً سبّ بدانند شرعاً حکم سبّ را دارد و حرام است.

از این جهت باید از ادله شرعی استفاده شود و محرز گردد که آیا این شخص، مستحقِ لعن است یا نه؟

استحقاق لعن به معنای سب، با دوری از رحمت خدا، دو موضوع است و حکمش فرق می کند.

نباید مؤمن لعن کرد، و مؤمن کسی است که شهادات ثلاث را قبول دارد اگرچه فاسق و عاصی باشد، بنابراین منافاتی نیست بین ملعون بودن به معنای از رحمت خدا دور شدن، و بین اینکه مستحق لعن نیست، یعنی جایز نباشد او را لعن کنیم.

در روایت آمده، گرچه سند معتبری ندارد، که حضرت کاظم علیه السلام نسبت به شخصی (لعنه ألف لعنة، یتبعها ألف لعنة، کل لعنة تبلغه قعر جهنم).

حال آیا ما می توانیم آن شخص را لعن کنیم؟ این روایت سند معتبر ندارد، و در موارد شک، اصل حرمت سب و عدم جواز لعن خواهد بود.

لعن کاتب الربا

یکی از حاضرین گفت: در کاتب الربا، فقها لعن او را جایز می دانند.

معظم له فرمودند: درست است، روایت دارد: (قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام‌ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الرِّبَا وَ آکِلَهُ‌ وَ مُؤْکِلَهُ وَ بَائِعَهُ وَ مُشْتَرِیَهُ وَ کَاتِبَهُ وَ شَاهِدَیه). در این مورد به جهت فهم فقها، لعن او جایز است، یعنی فقها جواز لعن را از این روایت استفاده کرده اند، نه اینکه تنها از رحمت خدا دور است، بر خلاف (من أکل زاده وحده).

لعن متجاهر به فسق

سؤال شد: شخصی که متجاهر به فسق است چطور؟ آیا لعن او جایز است؟

معظم له فرمودند: همان که عرض شد، اصل اولی حرمت لعن و سبّ مؤمن است حتی مؤمن فاسق، بنابراین برای خروج موردی از این اصل اولی، دلیل لازم است.

گفته شد: در آیه شریفه فرموده: «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» آیا می توان مطلق ظالم را لعن کرد هرچند مؤمن باشد؟

معظم له فرمودند: اگر ظالم بالحمل الشایع باشد ظاهراً جایز است، البته شامل هر فاسقی نمی شود، ظلم در اینجا یک نوع فسق خاص است، و ظاهراً مراد از ظالم، ظالم به نفس نیست بلکه ظالم به غیر است.

خلاصه موارد فرق می کند، و در تک تک جزئیات باید بررسی شود. و اصل، حرمت لعن و حرمت سب می باشد.

وجوب تأسی به معصوم

یکی از فضلا درباره حکم تأسّی به معصومین علیهم السلام و حدود و تفاصیل آن سؤال کرد؟

معظم له فرمودند: این بحث مفصّلی دارد. مرحوم میرزای قمی در اواخر جلد اول قوانین، به تفصیل آن را بحث فرموده و ایشان پنج قول در تأسّی بیان کرده است: قول الزام، قول عدم الزام، قول توقف، قول اباحه و قول لا اقتضائیة.

اگر معصوم علیه السلام فعلی را انجام دادند و هیچ قرینه ای نبود بر اینکه آن فعل، واجب بوده یا مستحب یا مباح، اصل اولی چیست؟

جمعی از فقها، از جمله مرحوم اخوی فرمودند: اصل، وجوب تأسّی است، الا ما خرج بالدلیل، زیرا آیه شریفه می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (سوره احزاب/21). و طبق این آیه، پیامبر صلی الله علیه وآله اُسوه است یعنی: اتّبعوه واقتدوا به.

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.