LOGIN
خبر
shirazi.ir
"سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی"
«نظم و چیره شدن بر غیر ممکن ها» (جلسه دوازدهم)
کد 8734
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 11 تیر 1398 - 28 شوال المكرّم 1440
 
لنگری برای بیشترین تکیه گاه های شکست خورده
 
در روز پنج شنبه 16 شوال المکرم 1440ق (1398/3/30) جلسه دوازدهم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با موضوع: «نظم و چیره شدن بر غیر ممکن ها» با حضور علما، فضلا و اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه «لنگری برای بیشترین تکیه گاه های شکست خورده» پرداختند که سرفصل این مباحث از قرار زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وعترته الطیبین الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم إلی یوم الدین 
 
ـ خدای سبحان می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌ اید، به خودتان بپردازید هر گاه شما هدایت‌ یافتید آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی ‌رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست پس شما را از آنچه انجام می‌ دادید آگاه خواهد کرد» (المائدة/105).

[آیه کریمه فوق] ارزش اخلاقی، مبدأ رفتاری و سلوکی، قانون هستی و بلکه معادله فیزیکی است.

ـ سه آیه وجود دارد که خدای متعال در آن می فرماید: 1) «وَمَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ؛ و تو به زور وادارنده آنان نیستی» (ق/45).

2) «لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ؛ بر آنان تسلطی نداری» (الغاشیة/22).

3)«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ؛ در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی‌ توانی راهنمایی کنی» (القصص/56).

مخاطب آیه های بالا برترین آفریدگان خدای سبحان یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

ـ در آیه دیگری می خوانیم: «وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا؛ و هر کس کسی را زنده بدارد چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است» (المائدة/32).

صرف نظر از جنبه جزایی و عنوان «پاداش و ثواب» که ظاهر آیه به آن اشاره دارد، به جنبه سرکشی و نافرمانی در این مسأله نیز تصریح شده است.

ـ در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است که می فرماید: «یا أیها الناس طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس وطوبی لمن لزم بیته وأکل قوته واشتغل بطاعة ربّه وبکی علی خطیئته فکان من نفسه فی شغل والناس منه فی راحة؛ خوشا بر احوال کسی که عیبش او را از پرداختن به عیوب دیگران بازدارد، خانه نشینی گزیند، لقمه نان خویش خورد، مشغول طاعت و بندگی پروردگار خود باشد، بر گناه خویش بگرید، به نفس و خویشتن خویش مشغول باشد و مردم از [گزند و آزار] او راحت [و ایمن] باشند».

در این معنا باید این فرمان الهی را در نظر گرفت که فرموده است: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ؛ خودتان و کسانتان را از آتش حفظ کنید» (تحریم/6).

ـ در کتاب شریف کافی به سند کاملاً صحیح از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده است که فرمود: «الخیر کلّه فی السیف وتحت ظل السیف ولا یقیم الناس إلاّ السیف والسیوف مقالید الجنة والنار؛ تمام خیر در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و مردم جز با شمشیر درست نمی شوند و شمشیرها کلیدهای بهشت و دوزخ هستند». ال و لام الخیر وکله [نشان می دهد که مردم به زور شمشیر نیاز دارند].

ـ در نهج البلاغه دو مطلب جدی و شوک آور نقل شده است: 1) به امیرمؤمنان علیه السلام گفته شد: «ان أهل العراق لا یصلحهم إلاّ السیف؛ مردم عراق جز با زور شمشیر به سامان نمی آیند.

فقال علیه السلام: ان لم یصلحهم إلاّ فسادی فلا اصلحهم الله؛ ایشان فرمودند: اگر مردم جز با تباهی و فساد من به سامان نمی آیند، خدایشان به سامان نیاورد».

2) «إنی العالم بما یصلحکم ویقیم أودکم (ای: اعوجاجکم) ولکنّی لا أری اصلاحکم بإفساد نفسی؛ من نیک می دانم که چه چیز شما را اصلاح و کژی تان را به راستی بدل می کند، ولی درست نمی بینم که شما را به بهای افساد خود اصلاح می کنم».

بسیار صریح است و واقعیت دارد که نمی توان و غیر ممکن است بدون فرو افتادن در فساد، دیگران را اصلاح کرد. در اینجا حذفِ متعلقِ فساد افاده عموم می کند.

ـ در کتاب شریف کافی در باب «مدارات با همسر» تنها دو حدیث آمده است:

1. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله فرموده اند: «انما مثل المرأة مثل الضلع المعوج ان ترکته انتفعت به وان أقمته کسرته؛ مثال زن همانند دنده کج است که اگر آن را به همان حال رها کنی از آن بهره می بری و اگر بخواهی آن را راست کنی آن را می شکنی».

2) از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: حضرت ابراهیم علیه السلام به جهت رنجی که در بد اخلاقی همسرش ساره می برد به خدای عزوجل شکایت برد. خدای متعال به او وحی کرد و فرمود: «انما مثل المرأة مثل الضلع المعوج ان أقمته کسرته وان ترکته استمتعت به؛ زن به دنده کج می ماند، که اگر بخواهی آن را راست کنی، می شکند و اگر به حال خود رهایش کنی، از او بهره می جویی» بر آن هستم که هیچ مفهومی برای این وصف وجود ندارد.

ـ دیدگاه من آن است که هیچ آشفتگی، افسارگسیختگی اخلاقی و تزلزل به جهان، جوامع، دسته ها، تمدن ها، کمپانی ها و شرکت ها و هیچ کار مشترکی در زندگی و کوشش و فعالیت جمعی یا فعالیت سهامی از سوی دسته و جماعتی (در خرد، وجود و رفتارشان) زیان نخواهد رساند تا زمانی که در میان آنان یک فرد منضبط ( در خرد یا روان یا سلوک) وجود داشته باشد.

ـ انضباط نه فعل متعدی بلکه فعل لازم است؛ لذا باید در اکثر تلاش های شکست خورده و ناکارآمدِ در تمام ابعاد، توقف نمود که آن عبارت است از به دنبال فعال کردن انضباط در دو زمینه: 1) دیگران 2) زندگی .

ـ «قانون جذب» می گوید که عملیات «جذب نفس به سوی کمالات» زمانی که به کار گرفته شود و با خویشتن فرد فعال شود مؤثر و فعال است، در حالی که اگر در تعامل با دیگران فعال شود، ناکارآمد بوده و در غایت خسران و زیان است.

ـ جنس بشر شدیداً اسیر روش های آنان بوده و نسبت به اثرگذاری های سه گانه خارجی سرکش است، که عبارت است از:

1) روش منطقی عقلانی فرهنگی؛

2) روش عاطفی احساسی؛

3) روش قانونی.

خدای متعال فرموده است: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ؛ بگو هر کس بر حسب ساختار [روانی و بدنی] خود عمل می ‌کند» (اسراء/84).

لفظ «یَعْمَلُ؛ عمل می کند» به عصیان و سرکشی مطلقِ بر تأثیرها اشاره دارد و بدین معناست که علی رغم تمام عوامل اثرگذار، انسان بر حسب ساختار خود که بر آن سرشته شده و به انجام آن مجبور است عمل می کند.

اگر به پیرامون خود بنگریم می بینیم که:

1) بی منطقی و عدم عقلانیت؛

2) انفعال، هیجان زدگی، آشفتگی روانی و جوشش خشم؛

3) بی انضباطی در رفتار، هرج و مرج و غفلت جهان را فراگرفته است و هیچ کالایی به فراوانی موارد یادشده پیدا نمی شود و نزدیک است که بگویم: در هستی هیچ مفهومی وجود ندارد، مگر اینکه تحت عنوان های یادشده قرار گرفته و در چارچوب آن می گنجد و این که ـ سوگند به خدای بزرگ ـ اثری از مفهوم انضباط وجود ندارد.

ـ بشر موجود اجتماعی است که به حکم جبر باید فعالیت و تلاش جمعی کند و کنش متقابل نموده و زندگی مشترک داشته باشد. از رهگذر این قانون هستی تمام تلاش ها و کوشش های اعمال شده از سوی همسانان برای رسیدن به و گستراندن انضباط تباه می شود.

ـ تلاش های گوناگون به منظور و هدف ایجاد کمالات در دیگران در مرحله نخست بر «غایات والا و ارجمند و اهداف شریف» استوار است، ولی در نهایت از مسیر خود خارج شده و در مسیرهای فاجعه بار و هولناک دیکتاتوری قرار می گیرد و روح سلطه جویی و حاکم شدن سلطه را می آفریند و در نهایت، بنیان و اصل مشارکت و همکاری را بر می اندازد و روش و منش عملیات فاشیستی و دخالت در خرد و کلان امور را به وجود می آورد و این روند را به دیگران سرایت می دهد.

ـ اصل «لنگرگاه» به تصور من بر دو امر استوار است:

1) توجه و توجه دادن به تفاصیل و تلاش برای تعدیل مستمر مسیر است؛

2) پرهیز از حکمرانی و تحکیم در تفاصیل و اعمال نظر در جزئیات است.

ـ لنگر قطعه ای که در کف دریا قرار می گیرد تا کشتی بر روی آب شناور بماند و اینکه کشتی در کف دریا قرار گیرد هدف و مقصود نیست و منافع و مصالح هنگامی تحقق می یابد که کشتی بر سطح آب شناور باشد. مردم نیز همین گونه اند که رها بودن آنان از قید و بند انضباط، انرژی و توانمندی های بزرگ و فراوان و سازنده فردی و اجتماعی آنان را در تمام عرصه های گوناگون آزاد می سازد و آنچه را از رهگذر این رهایی و آزادی هدر می رود می توان با عملکرد لنگر جبران کرد.

ـ اصل «لنگر» مکانیزم و ماشینی بزرگ و سازنده برای برطرف کردن مشکلات و آشفتگی ها و هزینه های بی نهایت، در تمام عرصه ها و زوایای کار است و فراتر اینکه هدر رفت طبیعیِ در نتیجه عملکرد اجتماعی به خودی خود بسیار زیاد است.

ـ بیشتر معادلات و قراردادهای استراتژیکی در جنگ ها بر «پرهیز از بردن نبردها به هزینه باختن جنگ» استوار است. از این رو لازم می آید که به میدان نبرد و خاکریزها و جنگ بی توجه بود تا اجمالاً جنگ را برد. از آنجا که تمام ابعاد زندگی جنگ و مبارزه و نبرد است، فرموده خدای متعال که می گوید: «لَا یضُرُّکُمْ؛ شما را زیان نمی رساند» بهترین دلیل بر آن است که زیان های حتمی و قطعیِ حاصل از اصل لنگر متوجه عمل و فعالیت نخواهد شد.

ـ مثال خاص: امروز یا روز گذشته سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام و سخت ترین و بزرگ ترین مصیبتی بود که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شد؛ چراکه عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله به آن شکل فجیع کشته و مثله شد. ماجرا از این قرار است که «هند» دختر «عقبه» به غلام خود «وحشی بن حرب» پیشنهاد داد که در قبال ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یا امیرمؤمنان علیه السلام یا حمزه علیه السلام آزادش خواهد کرد. وحشی از نزدیک شدن به رسول الله صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام به دلیل هشیاری و توجهی که در گرماگرم جنگ نسبت به اطراف خود داشتند اظهار ناتوانی کرد، اما حمزه این گونه نبود؛ چراکه با گرم شدن کوره جنگ سر رشته کار را از دست می داد.

ـ نتیجه: بزرگ ترین درس های زندگی عبارت است از:

1) پرهیز بر اعتماد و تکیه بر: یک) توانمندی ها و شایستگی های دیگران. دو) هوشیاری و دقت نظر دیگران. سه) تضمین های آنان.

سه مورد یادشده تکیه گاه فوق العاده زیان باری است.

2) پرهیز از اقدام به اصلاح دیگران است.

ـ مثال عام: اگر تمام افراد یک مؤسسه و نهاد، هرج و مرج طلب و بی انضباط باشند، افراد یک خانواده انفعالی و انقلابی باشند یا همه اعضای یک شرکت نابسامان و آشفته باشند، برای حفظ و حمایت از مصالح اساسی و بنیادین کافی است که من مانند آنان نباشم.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.