LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات حضرت آیت الله العظمی شیرازی در گردهمایی عظیم مبلغان؛"
ضرورت تبلیغ مسلمات دین
کد 9137
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 24 شهریور 1398 - 15 محرّم الحرام 1441
مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در آستانه فرارسیدن ماه محرم الحرام 1441ق، در شامگاه دوشنبه 24 ذی الحجه سال 1440ق (1398/6/4) سخنانی را در حضور جمعی از علما، فضلا و مبلغان ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
در آستانه ماه محرم الحرام و صفر الأحزان و فرا رسیدن موسم عزای اهل‌‌بیت علیهم‌السلام را به مقام رفیع و منیع عصمت کبرای الهی، حضرت بقیة الله الأعظم، مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف تعزیت عرض می‌کنم و با دل‌هایی پر از امید به دعا و‌ توسل و تضرع به درگاه الهی روی می‌آوریم، باشد که در فرج آن حضرت و انتقام از مظلومان تاریخ، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن و چه پیش از عاشورا و چه پس از عاشورا، تعجیل بفرماید، خاصه هرچه زودتر انتقام سنگین خون حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و یاران باوفایش گرفته شود.

از حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله روزی در میان یاران خود نشسته بودند که حضرت امام حسین علیه السلام در همان کودکی به نزد ایشان آمد. حضرت او را در دامان خود نشاند و فرمود: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً؛ برای شهادت حسین علیه السلام در دل‌های مؤمنان آتشی برافروخته است که هرگز سرد و خاموش نمی‌گردد». سپس حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «بأبی قتیل کل عبرة؛ پدرم به فدای او، جدم کشته هر اشک دلسوخته است». از حضرت پرسیدند که ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله مراد از «قتیل کل عبرة؛ کشته هر اشک» چیست؟ فرمود: «لا یذکره مؤمن إلا بکی؛ هیچ مؤمنی او را یاد نخواهد کرد مگر آنکه [برای او] خواهد گریست». اینکه «یذکر» از ریشه ذکر [به ضم فاء] گرفته شده یا از ذکر [به کسر فاء الفعل]، به معنی تذکر یا همان به زبان گفتن و هر دو صورت محتمل است و علمای لغت به مقتضای روایات مختلف آن را ذکر کرده اند.

زوال و دوام خوشی و ناخوشی در دنیا و آخرت

عادتاً سوز و داغ هر مصیبت دنیایی رفته رفته کم می شود و تحمل آن آسان‌تر می‌گردد. این از خصوصیات دنیاست، اما آخرت این‌گونه نیست. نه از نعیم (نعمت های بهشتی) آن کاسته می شود و نه ـ نستجیر بالله ـ از جحیم (عذاب های جهنم). خوشی های دنیایی هم اگر تکرار پذیرد، از لذت و لطافت آن ها رفته رفته کم می شود و غالباً دفعات بعدی به لذت و خوشی دفعه نخست نیست. ناراحتی ها و مصیبت ها هم خرده خرده از داغی آنها کم می شود. اما درباره عذاب اهل جهنم و تازگی و نو به نو شدن آن در قرآن آمده است: «وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ؛ و مرگ از هر جانبی به سویش می ‌آید ولی نمی‌ میرد». عذاب اهل جهنم به تعبیر عربی دچار تعوُّد، نمی شود. نعمت های بهشتی نیز این گونه است و تعوُّد یا همان عادی شدن در آن رخ نمی دهد. لذت های بهشتی و عذاب های دوزخی از بدو ورود همچنان به قوت خود باقی هستند.

استثنایی دیگر از خصائص امام حسین علیه السلام

همان گونه که دریافتیم در دنیا لذت یا مصیبتی، همچنان پر حرارت و به قوت خود باقی نمی ماند گویی در این میان استثنایی هست. رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله در حدیثی که در ابتدای بحث ذکر شد فرمودند که برای مصیبت فرزندش حضرت سیدالشهدا علیه السلام حرارتی در دل مؤمنان افروخته شده است که چیزی آن را خاموش نمی کند و به سردی نمی گراید، تا آن هنگام که با دستان با کفایت حضرت حجت از آن حضرت خون‌خواهی شود. این یکی از خصائص حضرت سیدالشهدا علیه السلام است.

پیش تر نیز بارها ذکر کرده ام که بنا به ادله مسلّم چهار نفر از حضرت سیدالشهدا علیه السلام افضل هستند. جد بزرگوار حضرت، پدر بزرگوارش حضرت امیرمؤمنان، مادر گرامی اش حضرت فاطمه زهرا و برادر ارجمندش حضرت امام حسن مجتبی علیهم السلام، از آن حضرت در مرتبه و جایگاه افضل اند. با این همه، آنچه رفت در خصوص هیچ یک از آن ها وارد نشده است. این در حالی است که مصیبت هریک از آن چهار بزرگوار یکی دردناک تر از دیگری است. مصیبت فقدان رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله، چنان دردناک بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیاناتی بسیار سوزناک و دردآور در خصوص آن دارند که از آن جمله فرمودند: «ازیلت الحرمة عند مماته؛ با شهادت او حرمت و احترام نیز از میان رفت».

همین یک جمله را خاصه اهل فن دقت بفرمایند: کلید همه مصائب اهل بیت علیهم السلام و حتی بشر در تمام طول تاریخ از همین یک مطلب زده شده است و چندی بعد مصیبت شهادت مظلومانه صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن وضع فجیع رخ داد اما حتی درباره شهادت حضرت امیرمؤمنان و حضرت امام حسن مجتبی و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام چنین مطلبی ـ که رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان فرمودند ـ وارد نشده است. هرچند مصیبت شهادت هریک از آن بزرگان چنان سنگین و کمرشکن است که زبان از بیان آن قاصر است. مطلبی از این گونه که درباره مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام آمده روایت نشده است. همان گونه که گفتیم، این موضوع از خصائص حضرت سیدالشهدا علیه السلام است.

محکی برای سنجش ایمان

روایت مذکور علاوه بر مطالبی که ذکر شد، سنجه ای برای محک زدن ایمان به دست می دهد و علامتی از علائم ایمان در آن ذکر می شود که هر انسان با ایمان می تواند آن را و اندازه آن را در خود بررسی کند. «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً؛ برای شهادت حسین علیه السلام در دل‌های مؤمنان آتشی برافروخته است که هرگز سرد و خاموش نمی‌گردد». از این رو همین حرارت علامتی از ایمان است. البته این بدان معنا نیست که اگر کسی چنین حرارتی در دل نداشته باشد یا سوز و گداز او در مصیبت حضرت ـ خدای ناکرده ـ کم باشد، مؤمن نیست. یعنی به حمل شایع به قول برخی آقایان مؤمن نیست، بلکه مقصود آن است که آن مراتب رفیعه ایمان را دارا نیست.

در کل، حرارت مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام وسیله ای است که من و شما و همه مردمان جهان از پیر و جوان و زن و مرد می توانیم خود را با آن محک بزنیم تا ببینیم چه اندازه ایمان داریم. هرچقدر این شعله دیرتر در وجود کسی سرد شود و هرچه حرارت آن بیشتر باشد، البته ایمان او هم بیشتر است.

در پایان روایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: «ما یذکره مؤمن إلا بکی؛ هیچ مؤمنی به یاد [اندوه و محنت] حضرت سیدالشهدا علیه السلام [در صحرای کربلا] نمی افتد مگر آنکه دیدگانش بر او گریان خواهد شد». این بخش از روایت دال بر اهمیت بکاء بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. گریه بر آن حضرت تا آن پایه اهمیت دارد که در روایات معصومان آمده است که اگر کسی توان گریه ندارد و به اصطلاح گریه اش نمی آید، تباکی کند. تباکی برای آن حضرت، یعنی تصنع بکاء نیز جایگاهی ارزشمند در عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام دارد. وانمود کردن به گریه و تلقین گریه به خود، به گونه ای که بیننده بپندارد او دارد گریه می کند، تصنع به بکاء یا همان تباکی است. این عمل برای هنگامی است که حال گریه به ما دست نمی دهد که در خصوص حضرت امام حسین علیه السلام ارج و اجر بسیاری دارد.

عاشورا ضامن بقای شریعت¬های الهی

از دیگر ویژگی¬های محرم و صفر و خصائص حسینی حدیث مشهور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در خصوص حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است که می فرمایند: «أنا من حسین وحسین منی؛ من از حسین ام و حسین از من است».

همه اهل بیت و امامان معصوم از ذریه حضرت رسول صلی الله علیه وآله هستند و فرمایش حضرت رسول درباره آنها صادق است، اما اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله مخصوصاً خود را از حسین می داند به چه معناست؟ از این سخن نباید برداشت جسمانی و ظاهری کرد. معنای مستحصل آن همان است که عموماً فرموده اند اگر عاشورا و جریان شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نبود، امروز نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگر و نه نامی از اسلام و پیامبر اسلام نبود. خدای عزوجل فراوان پیامبر فرستاده است. در روایات صحبت از صد و بیست و چهار هزار پیامبر است. در قرآن به تعداد کمی از آنها اشاره شده و سرگذشت آنها مطرح شده است. آن هم چه شکنجه ها و مصائب فراوانی که متحمل شدند! همگی رسالت خود را به جا آوردند و رفتند. امروز از خیلی از آنها نه نامی مانده و نه شریعتی. پیامبر آخرالزمان هم چه بسا سرنوشتی مشابه آنان می داشت و اثری از شریعت او به جا نمی ماند و اگر امام حسین علیه السلام و جریان عاشورا نمی بود، چیزی از همه شریعت‌های خدا باقی نمی ماند. محرم و صفر وسیله بقا و ماندگاری اسلام است. خدای عزوجل مقدر فرموده است که حضرت اباعبدالله علیه السلام با شهادت خود دین خدا را در دنیا جاودانه کند.

قرآن کریم نیز این وعده را داده است: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».

بنا به این آیه، کمال و اتمام دین، در عصر ظهور تحقق خواهد یافت.

نقش ما در پیشبرد اهداف الهی

آنچه در این میان اهمیت بسیاری دارد، جایگاه ما در این حرکت بزرگ الهی است. خطاب بنده نه فقط با وعاظ و اهل علم بلکه با عموم مردم جهان است. به این معنا که هر یک از ما مسبب مسلمان شدن چند نفر بوده ایم، و چه تعداد را در خانه امام حسین علیه السلام برده ایم و با شعائر مقدس امام حسین علیه السلام و مجالس آن حضرت آشنا کرده ایم؟ مقداری از این مطلب، اکتسابی است، اما از توفیق و عنایت پروردگار نباید غافل شد. در حدیثی از حضرت امام هادی علیه السلام این مطلب به خوبی بیان شده است. حضرت می فرماید: «المؤمن یحتاج إلی توفیق من الله وواعظ من نفسه وقبول ممّن ینصحه؛ مؤمن نیازمند توفیقی از خدا و موعظه‌گری از درون خود و پذیرشی است از کسی که او را پند می دهد».

فرمایش قرآن کریم هم مکمل این سخن است که می¬فرماید: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛ و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست». همه چیز بسته به تلاش و سعی انسان است. این مطلب چنان با اهمیت است که شایسته است انسان نهایت کوشش خود را در اجرای آن بکند.

ضرورت تبلیغ مسلمات دین

مسلمانان محترم که تخصص بیشتری در تبلیغ دین دارند، در هر کجای دنیا که به سر می برند چه کشورهای اسلامی و چه غیر اسلامی، بیش از پیش باید متوجه مسئولیت خطیرشان باشند. حسینیه ها و مساجد و مؤسسات اسلامی باید در ماه¬های محرم و صفر فعال و پر رونق میزبان مجالس عزای حسینی باشند. نکته مهم آنکه تبلیغ و آشنایی مردم با این دست مسائل هرچند واجب کفایی است، اما از آنجا که «من فیه الکفایة» غالباً به قدر کفایت نیست، بر همگان وجوب عینی می یابد. همه باید تلاش کنند که مسلمات و احکام اسلام را به گوش همه مردم جهان، نه فقط مسلمانان بلکه غیر مسلمانان نیز برسانند. احکام اسلام فقط منحصر به شیعیان نیست، زیرا مخاطبان شریعت اسلام همه انسان های جهان هستند: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا؛ بگو ای مردم من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم».

«ناس» دربرگیرنده همه مردم جهان است که امروز جمعیتی قریب به هفت میلیارد نفر است. طبیعی است که راهنمایی و آشنایی این جمعیت با معارف اهل بیت علیهم السلام از عهده قشر خاصی مثل مبلغان به تنهایی برنمی‌آید و مشارکت همگان را می طلبد. در این میان تلاش ها و کوشش های فراوانی که انجام شده در خور قدردانی و تشکر است. برای کسانی که در این زمینه زحمت می کشند و کمر همت در تبلیغ دین و نشر مسلمات اسلام بسته اند، دعا و آرزوی موفقیت می کنم. آری، برخی قبول می کنند و بسیاری هم زیر بار نمی روند. ولی با این کار حجت بر آن ها تمام می شود و فردای قیامت بهانه ای برای آنان در پیشگاه خدا باقی نمی ماند. خدای متعال این موضوع را در قرآن کریم یاد کرده است: «رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ؛ پیامبرانی که بشارتگر و هشداردهنده بودند تا برای مردم در مقابل خدا [بهانه و] حجتی نباشد».

حتی رسالت و تبلیغ پیامبر صلی الله علیه وآله را همه نپذیرفتند و همه اصحاب او بدان عمل نکردند. منافقان جزو آن عده از یاران حضرت بودند که با وجود پذیرش اسلام و بیعت با پیامبر در عمل از فرمان های او سرپیچی می کردند و بیعت می شکستند. همه آنها در اطراف خدا بودند و در مسجد ایشان در کنار دیگر مسلمانان نیز حاضر می شدند. از این رو مهم نیست که چند نفر دعوت ما را بپذیرند، مهم انجام وظیفه است.

بیع اراضی از منظر اسلام

در میان احکام اسلامی دست کم احکام مسلم اسلام که مورد اتفاق و اجماع همه مسلمانان است و احدی از طوایف اسلامی در آن شک و شبهه ای ندارد، باید به گوش مردم جهان برسد. یکی از این مسائل ـ که متأسفانه اکثر مسلمانان از آن غافل هستند و جای آن دارد که مردم از حکم آن باخبر شوند ـ مسئله بیع اراضی است. حکم کلی درباره زمین که همه مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند این است: «الأرض لله ولمن عمّرها؛ زمین از آن خداست و از آنِ کسی که آن را آباد کند».

بر پایه این حکم که حکم خدای متعال و فرمان رسول گرامی خداست زمین در مرحله کشت بالذات از آن خداست، پس از آن، برای کسی است که آن را آباد سازد. مقصود از آبادی، اموری همچون خانه سازی، ایجاد باغ و مزرعه، تأسیس و کندن چاه¬های عمیق و تغییر و اموری از این دست است. اگر کسی در زمین یکی از این امور را که در جهت آبادانی و احیای آن است انجام دهد، صاحب و مالک آن زمین خواهد شد. با توجه به این حکم، دیگر حکومت ها حقی در فروش این زمین نخواهند داشت. در این حکم که از مسلمات دین است حکومت¬های اسلامی و غیر اسلامی یکسان اند.

در طی ده سال حکومت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله بارها پیش آمده بود که برای تأمین مصالح مسلمانان قرض می کردند و بعدها خودشان آن را پس می دادند. در عوض موردی در تاریخ گزارش نشده است که حضرت زمینی را بفروشند و پول آن را خود بگیرند و در کار دیگر صرف کنند. در سیره فقهای مسلمانان، حتی مذاهب منحرف از مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز کسی نبوده و نیست که فروش زمین های بایر را جایز بداند.

ضرورت تبلیغ مسلمات اسلام

«الأرض لله ولمن عمّرها». این حکم یکی از مسلمات اسلام است که رأی مخالفی در خصوص آن وجود ندارد. لذا جا دارد به گوش همه مردم جهان برسد. این کار نیز هرچند واجب کفایی است، همان گونه که گفتیم «من فیه الکفایة؛ وجود ندارد» و بر همگان واجب عینی است که در نشر آن همچون دیگر احکام مسلم دینی تلاش کنند. اینکه چقدر مقبول نظر آید و چقدر اثر کند، موضوع دیگری است. واجب تبلیغ و نشر احکام مسلم اسلامی است که مورد اجماع همه فقهاست. این جزو احکام اختلافی است که علما در آن نظرها و آرایی متشتت و مختلف دارند.

در همین قم، قریب به بیست و چند سال پیش شخصی از بستگان یکی از فقهای مشهور آن روز برای بنده نقل کرد که در خدمت آن فقیه معروف بود که مسئله ای از او پرسیدند که در اینجا از ذکر آن پرهیز می کنیم. شاهد موضوع اینجاست که شخص سؤال کننده از آن مرجع پرسید: پدر و مادرم این مسئله را نمی دانند آیا بر من واجب است که به آنها بگویم؟ چراکه دانستن حکم درست ممکن است آنها را به زحمت بیندازد. مرجع پاسخ داده بود که نه، ضرورتی ندارد آنها را از حکم درست مسئله آگاه کنی. بنده با شنیدن این استفتاء شگفت¬زده گفتم: چه عجب، ظاهراً ایشان از مبنایشان برگشته اند. زیرا ایشان بر این نظر بودند که احکام علی سبیل الکفایة واجب است به گوش دیگران برسد.

شخص سؤال کننده که می¬داند پدر و مادرش نادانسته گرفتار دامی هستند یا در اجرای واجبی کوتاهی کرده اند از آنجا که نمی¬خواهند آنها را به مشقت بیفکند از این نظر استقبال می کند. تبلیغ احکام بر همه، علی نحوالکفایه، واجب است. از این رو فتوای آن مرجع شگفتی بنده را برانگیخت. چندی بعد دوباره که آن شخص را دیدم و از نو سرِ صحبت باز شد و گفت که من دوباره خدمت آن مرجع رسیدم و فرمایش حضرت عالی را به ایشان گفتم. ایشان اندکی درنگ کرد و استفتاء را از من خواست و گفت در آن اضافه کنید که بیان احکام شرعی واجب است.

طلبه ها و اهل علم کم و بیش با خواندن کتاب های شرائع الإسلام و شرح لمعه و مکاسب ـ هرچند مکاسب در برگیرنده عموم ابواب فقهی نیست ـ آشنا هستند. این کتاب ها آرای علمای شیعه را از زمان شیخ مفید تا به امروز در خود جای داده و بسیاری از مسلمات اسلام را شرح و توضیح داده اند. به عنوان صغرایی (حکم فرعی) از این مسلمات حکم «الأرض لله ولمن عمّرها» است که بیان می کند مالکیت زمین از دو نفر خارج نیست؛ یا خداست و یا کسی که آن را آباد می کند. شارع مقدس برای شخص دیگری مثلاً حکومت، مالکیتی بر زمین معین نفرموده است. این یک مسئله شرعی است که فقها همه به آن آگاه اند و اتفاق نظر به آن دارند و با کمی پرس و جو می توان به راستی و درستی آن پی برد.

تبلیغ احکام دین ـ همان گونه که گفتیم ـ واجب کفایی بر همه است مگر کسی که قاصر باشد و توان آن را نداشته باشد. مثلاً نداند یا نتواند و به هر حیث، مقدمات این کار را از پیش در خود فراهم نیاورده باشد. چنین کسی از نظر دین معذور است و این وظیفه از او ساقط است. البته نباید فراموش کرد که هر جاهلی معذور نیست.

زمین و حکومت اسلامی

بد نیست از این قصه هم یاد کنیم که به پنجاه و پنج، شش سال پیش بر می گردد. هنگامی که در کربلای معلی زمین¬های منطقه تازه تأسیس حی الحسین را به اصطلاح تقسیم می کردند و آنها را در قطعه¬های ششصد متری می فروختند و متصرف آن، یا همان استاندار متولی این کار بود. یک بار مرحوم اخوی رضوان الله علیه در حضور بنده به ایشان گفتند که آیا عراق کشوری اسلامی است یا از بلاد کفر است؟ استاندار که انتظار چنین سؤالی را نداشت، خندید و گفت: اینکه سؤال کردن ندارد و معلوم است که کشوری اسلامی است. مرحوم اخوی که منتظر این پاسخ بود فرمود: پس چرا شما خلاف احکام اسلام در آن عمل کردید؟ گفت: چه حکمی؟ مرخوم اخوی گفت: چرا برای احداث منطقه حی الحسین زمین‌های آن را می فروشید؟ یکی از احکام مسلم اسلام این است که «الارض لله ولمن عمرها». چه صحراهای پهناوری که سرزمین های اسلامی را پوشانده! اینها همه فرصت هایی است برای کار و شکوفایی و حل مشکل بیکاری جوانان، که امروزه از معضلات بزرگی است که جوامع اسلامی با آن دست و پنجه نرم می کنند.

بنده در اینجا در پی بیان مسئله شرعی هستم و جا دارد بیان احکام الهی ترویج و نشر بیشتر بیابد و وجوب آن (یعنی تبلیغ و بیان احکام شرعی) برای همگان مبین گردد. کار حکومت در کل اداره و مدیریت است. دولت ها به این دلیل تأسیس می شوند که به کسی تعدی نشود و سررشته امور اساسی کل جامعه در نرود و نظم و آرامش همه گیر شود. به یک سخن، مدیریت وظیفه اصلی حکومت است. در روایات مفصل آمده است و علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه نیز در کتاب گرانسنگ بحارالانوار و نیز دیگر مصادر شیعه نقل کرده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پس از شهادتشان همچنان بدهکار از این جهان رفتند. تا جایی که حافظه ام یاری می کند آمده است که به مدت هفت سال کمتر یا بیشتر، هر سال در موسم حج حضرت امیرمؤمنان صلوات الله علیه در منی اعلام می کردند و به این و آن می گفتند که اگر کسی طلبی از حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله دارد، به نزد من بیاید تا دین او را بدهم. همان سان که حضرت در ماه صفر از دنیا رفتند، در ماه ذی حجه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام برای ادای دین حضرت اعلام عمومی داد. این مسئولیت از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله به حضرت امیر علیه السلام محول شده بود؛ زیرا حضرت رسول صلی الله علیه وآله به ایشان فرموده بود: «یا علی، أنت وصیی وأنت قاضی دینی؛ ای علی! تو وصی من و پرداخت کننده دین من هستی». علی‌رغم این روایت و مشابه های آن که در مصادر مختلف ذکر شده است، باز برخی اصرار دارند که حضرت چند صاع جو بیشتر بدهکار نبودند. اگر چنین بود چه ضرورت داشت که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام همه ساله در موسم حج اعلام می کرد اگر کسی از حضرت طلبی دارد بیاید بگیرد و این شاید هفت سال پیاپی ادامه داشت. علی ای حال، حضرت به هنگام شهادت مقروض بودند و این قرض را برای تأمین مصالح مردم گرفته بودند. این با وجود اختیار تام و تمام ایشان بر بیت المال مسلمانان بوده است. ایشان از نزد خود به مؤمنان کمک می کرده، به حدی که در این راه مقروض هم می شده است.

شیوه حکومتداری حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نیز نمونه ارزشمند دیگر در حکومتداری است. در طول حکومت قریب به پنج سال ایشان هرگز ایشان یک وجب زمین از زمین¬های بی مالک به کسی نفروخته است. این مطلب در حد یک حکم مسلم اسلامی در خور ترویج و ابلاغ آن به مردم، در حد یک واجب کفایی، بر همه مسلمانان واجب است. نباید فراموش کرد که مقصر معذور نیست.

فواید اجرای حکم اسلامی در حصول زمین

مسلمات اسلامی یکی دو تا نیست. بنده توجه جوانان عزیز را که نشاط و توان بیشتری دارند و عرق دینی در آنها جنبان تر است و حرارت دینی شان غالباً بیشتر است به این مطلب جلب می کنم که جستجو کنند و بررسی کنند که کدام یک از ده ها و بلکه صدها حکم مسلم اسلامی خلاف قرآن است؟ آیا فقیهی پیدا شده که تا به حال در یکی از این مسلمات تردید یا تشکیک کند؟ (البته خیر). جوانان عزیز باید به تحقیق درستی این مطلب را دریابند. کبریات (احکام کلی) را بیان کرده اند و مسئله مطرح شده یکی از صغریاتش است که بنده مطرح کردم و باید به گوش همه مردم برسد؛ هرچند سال ها زمان ببرد. اینها فضائل اسلام است و بیانگر عظمت آن. از منظر اسلام مالکیت زمین از جانب خدای متعال به بندگان او تعلق دارد. هر یک فراخور تلاش و فعالیتش که چه مقدار از آن را بتواند آباد کند.

به یاد دارم قریب به شصت سال پیش که از کربلای معلی به سمت شهر مقدس کاظمین مشرف می شدیم دو طرف جاده تا جایی که چشم کار می کرد زراعت بود و باغ و آبادی. آن موقع هم وسایل عبور و مرور و ادوات کشاروزی مانند امروز زیاد نبود و مزید بر آن، حکومتِ حاکم اسلامی نبود. پس چرا حالا باید در کشورهای اسلامی سوار قطار و ماشین بشویم یا با هواپیما مسافرت کنیم و تا چشم کار می کند شاهد صحراهای بایر باشیم. این امر را می توان در فرمایش رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله جستجو کرد که فرمود: «سیأتی علی الناس زمان لا یبقی من القرآن الا رسمه، ومن الاسلام الا اسمه؛ زمانی بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز رسم و کتابت آن و از اسلام جز نام آن باقی نمی ماند».

یکی از دلایل این امر ناآگاهی نسبت به مسلمات دین و عدم تبلیغ آن است. اگر هم شکی در این باره دارید می توانید از فقهای اسلام سؤال کنید و از مالکیت حکومت ها چه اسلامی و چه غیر اسلامی در امر زمین تحقیق کنید.

تبلیغات محدود ما و گسترده آنها

یکی دیگر از مسلمات اسلام که از هر حکم دیگری با اهمیت تر و حیاتی تر است، شعائر مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام و جایگاه والای ایشان است که در حدیث یادشده از رسول اکرم صلی الله علیه وآله، «أنا من حسین وحسین منی» به خوبی پیداست که از اهم مطالبی است که باید مسلمانان همگی در نشر و ترویج آن، همه همت و تلاش خود را به کار گیرند. مسلمانان جهان عمدتاً اسلام خود را وامدار شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام هستند. اسلام واقعی با شهادت آن حضرت ماندگار و جاودانه شد. حال برخی ایمان آورند و برخی همچنان در کفر و انکار باقی می مانند: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند».

چندی پیش یکی از مجلات اهل ضلال (گمراهی) که به زبان های فارسی و عربی و انگلیسی چاپ می شود به دستم رسید که در اینجا از ذکر نام آن پرهیز می کنم. مجله ای از کفار که شاید از میان یک میلیون مسلمان ده نفر نام آن را نشنیده باشند، تازه از مجله های مشهور هم نیست. در ابتدای این مجله ثبت شده که از هر شماره، هشتاد و سه میلیون و به سیصد و چهل و خرده ای زبان منتشر می شود. تازه این یکی از صدها مجله ای است که در کشورهای کفر چاپ می شود که جامعه جهانی را به کفر و فساد می کشاند.

خدا می داند که در این همه جنگ که در کشورهای اسلامی روی داده است (دست کم از انقلاب سال 52 میلادی مصر تاکنون که افزون بر شصت سال است) چند میلیون جوان در کشورهای اسلامی قربانی نزاع ها و جنگ ها شده اند و چه تعداد زن بیوه شده و چه شماری از فرزندان آنها یتیم گشته اند؟! همه اینها نتیجه همین ضلالت ها و گسترش فساد اعتقادی و اخلاقی است. همه این عوامل دست به دست هم می دهد و جنگ های خونینی به راه می اندازند که قربانیان آنها مردم بی دفاع هستند.

اگر قضیه امام حسین علیه السلام هم به اندازه یکی از آن مجلات که با تیراژ هشتاد و سه میلیون و به سیصد و چهل و اندی زبان پخش می شود انتشار می¬یافت، چقدر موجب آگاهی و هدایت انسان ها می گشت و چه اندازه آرامش و سعادت را برای انسان به ارمغان می آورد؟! چرا نباید اینگونه باشد و چرا چنین آرزویی تاکنون برای ترویج فرهنگ عاشورا و شعائر تحقق نیافته است؟ آیا امام حسین علیه السلام مرید پولدار ندارد؟ آیا حضرت در میان حکومت ها مرید ندارد؟ دست کم در میان جوانان غیور و پر نشاط جایگاه و پایگاه بلندی دارد که برای حضرت از بذل هیچ چیز دریغ نمی ورزند. پس جای دارد این اندیشه را تا تحقق آن پیگیری کرد. پیگیری و هم¬اندیشی و تبلیغ و جمع آوری اعانات، از اهم منابع تأمین این هدف است.

گفتنی است که صاحبان آن مجله مدعی¬اند که از هیچ منبع حکومتی کمک نمی گیرند و راه تأمین مخارج آنها همان اعانات مردم است. شخصی چنین ادعایی را تکذیب کرد، ولی بنده به او گفتم که در کشورهای غربی به دلیل وجود رقبای توانا، اگر کسی چنین دروغی به هم بزند، قطعاً رقبای او نادرستی ادعایش را فاش خواهند کرد. حالا فارغ از صحت و سقم این ادعا، کسی که برای بنده این مجله را آورد می گوید: من در آن کشور که بودم عده ای خانه ها را در می زدند و آن مجله ها را در میان مردم توزیع می کردند. جالب اینکه ابتدا از اهل خانه می پرسیدند که به چه زبانی آشنا هستند و ترجمه مجله را به همان زبان به آنها می دادند. ایشان می گوید: من گفتم که به سه زبان فارسی و انگلیسی و عربی آشنا هستم و به او سه نسخه مجله به همان زبان ها دادند. آیا ما باید همین جا بنشینم تا این مجله اتفاقی به دست کسی برسد و او از قضا آن را برای من بیاورد و من اتفاقاً آن را اینجا مطرح کنم تا تازه بفهمیم که دنیا چه خبر است و اهل ضلالت به چه وسعتی در رواج کفر و فساد خود تلاش می‌کنند و ما علی‌رغم حقانیت باورهایمان دست روی دست گذاشته ایم و به مقدار تلاش ها و فعالیت های محدود بسنده کرده ایم؟! مگر نه اینکه تهیه مقدمات وجود واجب مطلق، واجب است؟ یعنی باید دنبال کنیم و مقدمات این امور را فراهم آوریم؟ آری، همه باید متوجه اهمیت این موضوع گردند و در حد توان خویش در تحقق آن تلاش کنند.

سنت اسلام درباره بدهکار و بدهکاری

قصه امام حسین علیه السلام دو طرف کاملاً متضاد و مغایر دارد. خدای عزوجل در عوض ارج نهادن و گرامی‌داشتن آن حضرت وعده ثواب عظیم و درجات والای بهشتی داده است. از آن سو، کسانی که خدای ناکرده کمترین توهین، کارشکنی و یا حتی کم‌لطفی و ‌کم‌محلی به ساحت آن حضرت یا شعائر مقدس ایشان بکنند، به انواع بلاهای دنیا و آخرت گرفتار خواهند آمد. کسی که مرید و بنده آن حضرت است و ‌در زندگی کمر خدمت به آن حضرت بسته است، همواره مورد لطف و عنایت ایشان قرار دارد. چنین کسی اگر در زندگی مشکلی سر راهش پیش آید، به برکت آن حضرت برطرف می گردد. خدای متعال در مال و فرزندان و زندگی اش خیر و برکت جاری می‌کند. اگر بدهکار است خدا توان پرداخت بدهی هایش را می دهد. اگر برای خانه و زندگی اش یا فرزندانش قرض کند، خدای سبحان او را از بند آن بدهی می رهاند و دست او را می گیرد. فرهنگ بدهکاری و ‌نوع رفتاری که با شخص بدهکار در جوامع اسلامی امروز می شود، با آنچه در سیره و روش حکومتی پیامبر اکرم و حضرت امیرمؤمنان علیهما السلام بوده است بسیار متفاوت است. امروزه چه بسیار بدهکارانی که در کشورهای اسلامی به دلیل آنکه توانایی بازپرداخت بدهی هایشان را ندارند در حبس به سر می برند. کسانی که برای گذراندن مسائل عادی زندگی مثل خرید خانه یا ازدواج فرزندان و مسائلی از این دست بدهکار شده اند از عهده بدهی خود برنمی‌آیند ممکن است به زندان بیفتند و مشکلی بر مشکلاتشان افزوده شود. حال آنکه انسان زندانی از انجام دادن امور معیشتی خود در می ماند و زن و بچه اش ممکن است گرفتار بلاها و مشکلات فراوان شوند. تا جایی که خدای ناکرده حتی ممکن است به فساد و تباهی کشیده شوند. اما این خلاف سیره حکومتی پیشوایان ما یعنی پیامبر اکرم و حضرت امیرمؤمنان علیهما السلام است. چندی پیش خواندم که در یکی از کشورهای اسلامی ـ همین تازگی ها ـ رئیس آن حکومت عده ای از هموطنانش را که به دلیل بدهکاری در حبس بودند آزاد کرد و خودش پرداخت بدهی آنها را متحمل شد. سؤال اینکه چرا اصلاً باید حبس شوند تا بعدها کسی به داد آنها برسد و آنها را آزاد کند؟ سخن از بدهکاری که به میان آمد، آنچه گفتیم باز یکی از مسلمات اسلام است و از ویژگی های درخشان آن. اما بدهی و بدهکاری در امور خیر امری ستوده و پسندیده است. انسان همان گونه که برای خانه و زندگی و مسائل عادی قرض می‌کند، شایسته است برای امر مهم عزاداری امام حسین علیه السلام و بزرگداشت شعائر آن حضرت هم قرض کند. این راهکاری برای کسانی است که توان خرج کردن را اکنون ندارند اما اگر برای حضرت بدهکار شوند، می توانند بدهی شان را بپردازند امر نیکویی است. مگر نه اینکه قرآن کریم می فرماید: «وَإِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ و اگر (بدهکارتان‌) تنگدست باشد، پس تا (هنگام‌) گشایش‌، مهلتی (به او دهید)؛ و (اگر به راستی قدرت پرداخت ندارد،) بخشیدن آن برای شما بهتر است، اگر بدانید».

آیا در پیش گرفتن شیوه قرآن سلامت و آرامش بیشتری برای بدهکار و ‌خانواده اش، و به تبع آن، برای جامعه در بر ندارد؟ چرا اینگونه احکام مسلم اسلام را یکباره رها کرده ایم و راهکارهایی نادرست و غیر اسلامی برگزیده ایم که جز فساد و بدبختی چیزی برای جامعه به بار نمی آورد؟

امام حسین علیه السلام و استثناهای آن

قصه امام حسین علیه السلام با باقی امور و ‌مناسک دینی مثل حج متفاوت است. در حج استطاعت شرط است، هم استطاعت مالی و هم بدنی. اگر کسی مستطیع نباشد، حج بر او واجب نیست، اما برای حضرت امام حسین علیه السلام قضیه عکس این است. گفته اند که در راه زیارت حضرت اگر ممکن است به حبس گرفتار شوی باز هم برو. حضرت امام صادق علیه السلام در روایتی به یکی از یاران خود که از او درباره تعداد زیارت هایش از حضرت امام حسین علیه السلام می پرسید فرمود: «ما اجفاکم للحسین؛ چه جفاکارید شما!».

در روایت دیگری امام جعفر صادق علیه السلام از یکی از یارانش باز می پرسد که به زیارت جدم حسین علیه السلام می روی؟ آن شخص عرض کرد: آری، اما با ترس از حاکم. مانند آنچه در حکومت های قبلی عراق با زائران حسینی می کردند. حضرت زیارت با ترس را بسیار پرارج تر دانست. خوف در نا امنی در حج، مانع استطاعت است. اگر برای حج و زیارت بیت الله ترس عقلایی در میان باشد، از نظر عده ای از فقها آن حج، حجة الاسلام نیست و ‌چه بسا از او ‌مقبول نباشد، اما در خصوص زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام وضع کاملاً فرق می کند. ترس و هراس مایه افزایش ثواب زیارت است.

جایگاه و توانایی های ما در تبلیغ

آیا برای بیان مسلمات دین زمان خاصی هست؟ البته خیر. همیشه و همه اوقات سال زمانی برای انجام دادن این مهم است. محرم و صفر بهار این کار است. در کل باید بیان شود، ترویج گردد و به گوش همه مردم دنیا برسد. شبکه های ماهواره ای از ابزارهای موفق در این زمینه است، هرچند امروزه در ضلالت و فساد به وسعت به کار رفته اند تا جایی که انسان چیزهایی می شنود که از بیان آنها شرم می کند. ده ها و صدها شبکه ماهواره ای برای مقاصد فساد و ضلالت به کار گرفته شده اند، به گونه ای که دامنه مخاطبانشان متأسفانه تا کشورهای اسلامی نیز پیش رفته است. سؤال جگرسوز اینکه چرا سهم کشورهای اسلامی، به ویژه اهل ایمان و متدینین در شبکه های ماهواره ای در ترویج معارف دین اندک است به حدی که شاید یک در هزار هم نرسد؟! برای این سؤال پاسخی جز اهمال و کم‌کاری و بی توجهی به این موضوع مهم نمی توان یافت. اندک نیستند متمولان و ثروتمندان مسلمان که اگر تلاش کنند به خوبی از پس راه¬اندازی این شبکه ها برمی آیند. گذشته از این قشر ثروتمند، فقرا و اقشار کم درآمد و متوسط جامعه هم می توانند با جمع آوری اعانات و تبلیغ و معرفی تلاشی در خور اهمیت داشته باشند. در این راه حتی اگر مورد اهانت و استهزای دیگران قرار بگیرند، شایسته است، بی اجر نیست و باید این توهین ها را به جان دل بخرند به کار خود ادامه دهند؛ چراکه این منطق همه انبیای الهی بوده است. رسولان خدا قریب به اکثر با استهزاء و توهین های گوناگون مردم رو به رو شده اند. اما به فرموده قرآن صبر کردند و همچنان به تبلیغ رسالت خود پرداختند. قرآن در این باره می فرماید: «وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ؛ و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه ‌هایمان رهبری کرده است و البته ما بر آزاری که به ما رساندید شکیبایی خواهیم کرد و توکل‌کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند».

در این آیه، در واژه «لَنَصْبِرَنَّ» دو تأکید به کار رفته است: لام قسم در ابتدا و نون تأکید ثقیله در انتها. انبیای الهی بر صبر و تحمل و اذیت ها محکم ایستادگی کردند. از این رو صبر و تحمل مشکلات بخش جدایی ناپذیر تبلیغ است. قرار نیست که انسان همواره در لذت و خوشی باشد و با اندک اهانت و اذیت جا بزند و عرصه را رها کند. پیامبران خدا نیز همه این توهین ها و اذیت ها را و بلکه به مراتب بیشتر تحمل کردند. ظالمان نیز از گذشته بر همین شیوه بوده اند که با ابزارهای توهین و تهمت به استقبال رسولان هدایت می رفتند.

به جا و نا به جا در تفرقه و وحدت

صحبت از تهمت به میان آمد. تهمت هایی که پیامبران و راهنمایان بشر از سوی افراد ظالم متحمل شدند و آدم های ساده‌دل نیز باور می کردند، عمدتاً دو تهمت همیشه مطرح بوده است. اولی تهمت تفرقه افکنی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز این تهمت را زدند. مشرکان بارها به سراغ حامی و یار و مدافع پیامبر، حضرت ابوطالب علیه السلام، عموی ایشان می آمدند و از برادرزاده اش، یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شکایت می کردند و می گفتند: «یا ابا طالب، اکفف عنا ابن اخیک، فإنه قد سفه احلامنا، وسب آلهتنا، وافسد شبابنا وفرق جماعتنا؛ ای ابوطالب، برادرزاده ات را از ما باز دار؛ چراکه او آرزوهای ما را به باد داد و خدایان ما را دشنام داد و جوانان ما را تباه ساخت و اتحاد ما را از بین برد».

همتای این کلمه امروزه در جهان فراوان برای مقاصد مختلف به کار می رود و بسیاری را نا به جا به تفرقه افکنی و بر هم زدن اتحاد منتسب می کنند. از این رو جا دارد موضوع تفرقه افکنی و کاربردهای آن را بررسی کنیم.

خدای متعال در کلام الله مجید می فرماید: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ؛ مردم امتی یگانه بودند پس خدای متعال پیامبران را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند».

بنابر آیه مذکور و تفسیر آن در کتب تفاسیر، مردم همه یک امت واحد بودند. ضلالت و گمراهی همه جا را فرا گرفته بود. خدای متعال رسولان خود را یکی پس از دیگری برای نجات آنها از این گمراهی می فرستاد. پس از آن گروهی از آن ها ایمان می آوردند و گروهی دیگر بر کفر و ضلالت خود باقی می ماندند. به عبارتی تفرقه میان آنها به وجود می آمد. اما این تفرقه نه اینکه بد باشد بلکه لازم و ضروری هم بود. با این توصیف تفرقه همیشه امر بد و مذمومی نیست. تفرقه افکندن و جدایی خوب از بد، لازم و ضروری است. دقیقاً همان کاری که پیامبران انجام دادند. پیامبران به نوعی وحدت مردم و امت واحده را شکستند، اما در جهت خوب.

مردم پس از رسالت پیامبران به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می شدند. این تقسیم بندی و دو دستگی پس از ابلاغ رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز مشهود بود. از این رو مشرکان به حضرت ابوطالب رضوان الله وسلامه علیه گفتند که این پسر برادرت وحدت ما را به هم زد.

این قصه همچنان ادامه داشت. معاویه نیز به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام چنین گفت. یزید علیه اللعنة هم به حضرت امام حسین علیه السلام نوشت: «یا حسین اتق الله؛ ای حسین از خدا پروا کن».

تهمت ارتباط با بیگانگان

تهمت دیگری که ظالمان می بستند و از آن به عنوان حربه ای استفاده می کردند، تهمت انتساب به خارج است. این تهمت را به پیامبر صلی الله علیه وآله نیز زده اند. این گونه که در قرآن کریم آمده است: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا * وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِی تُمْلَی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا؛ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند این [کتاب] جز دروغی که آن را بربافته [چیزی] نیست و گروهی دیگر او را بر آن یاری کرده‌ اند و قطعاً [با چنین نسبتی] ظلم و بهتانی به پیش آوردند * و گفتند افسانه ‌های پیشینیان است که آنها را برای خود نوشته و صبح و شام بر او املا می ‌شود».

برخی از مشرکان این تهمت را به پیامبر نسبت دادند که قرآنی که تلاوت می کند از جانب خدا نیست و افرادی از بیرون، از قبیل احبار یهود و نصاری آن را هر صبح و شام بر او املا می کنند. همانند این تهمت را معاویه به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و بعدها به حضرت امام حسین علیه السلام زد و همچنان از این حربه استفاده شده است.

از جمله کسانی که تهمت ارتباط با خارجیان به او زده شده، مرحوم میرزای شیرازی بزرگ رضوان الله تعالی علیه است. خواندن سرگذشت آن بزرگوار و فتوای سرنوشت ساز او به ویژه برای جوانان غیور بسیار مفید است و موجب می گردد که فریفته تبلیغات باطل و گمراه کننده ای که از سوی کشورهای کفر به وجود می آید نشوند و یا دست کم قاصر باشند و نه مقصر. میرزای شیرازی بزرگ با حادثه تنباکو و فتوای مشهورش مبارزه ای کم نظیر در تاریخ بشر با استعمارگران انگلیس کرد که موجب شد چهارصد هزار تن از مستشاران انگلیسی را از ایران بیرون برانند. آن گونه که در کتاب های تاریخ نوشته اند این فتوا و بازخورد آن با کشته های زیادی هم همراه بوده است. طبیعی بود که انگلیسی ها که منافع بسیاری را در ایران با فتوای میرزا از دست داده بودند، دست روی دست نگذاشتند و دست به حربه شدند و تهمت زدند. آنان عده ای را تشویق کردند که بگویند میرزا حسن شیرازی، میرزای بزرگ خودش انگلیسی و مرتبط با انگلیس است. میرزای بزرگ با بیرون راندن چهارصد هزار انگلیسی ایران را از مصیبت بزرگی نجات داد، که اگر این اقدام خردمندانه و با صلابت نبود، چه بر سر ایران می آمد؟!

همانند این قصه را برای آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی در ثورة العشرین (انقلاب سال 1920 عراق) پیش آوردند. انگلیس با پشتوانه قریب به هزار میلیون (یک میلیارد) نفر در برابر کشور چهار میلیون و اندی نفر عراق قرار گرفته بود. انگلیس که در پی نقشه های استعمارگرانه اش در چین و هند، خیال سیطره و تسلط بر منابع و امکانات عراق را در سر داشت، با انقلاب و مخالفت و شورش شدید مردم عراق مواجه شد. ثورة العشرین با رهبری آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی رضوان الله تعالی علیه پیش رفت و توانست استعمار بزرگ انگلیس در آن روز را که با توجه به جمعیت ششصد میلیون نفری چین و چهارصد میلیون نفری هند، قریب به یک میلیارد نفر را حامی و پشتوانه خود قرار داده بود شکست دهد و سرانجام بیگانگان را از کشور خود بیرون کند. در این جنبش خونین، شمار فراوانی از انگلیسی ها در رمیثه و اطراف آن کشته شدند.

انگلیسی ها که قصد تصرف عراق را داشتند از راه دریا وارد این سرزمین شدند و با مقاومت شدید ملت عراق روبرو شدند. انگلیسی ها در اینجا نیز حربه کهنه خود را به کار بردند و شخصی را اجیر کردند که بر روی منبر بگوید که میرزا محمد تقی شیرازی انگلیسی است و انگلیسی ها برای مصالح و مطامح خود او را تحریک کرده اند که فتوای جهاد دهد و مردم را علیه انگلیسی ها بشوراند و عجیب تر اینکه بعدها بنده از خود یکی از دو وکیل میرزا محمد تقی شیرازی رضوان الله تعالی علیه شنیدم که گفت: ما هرچه سعی کردیم که شهریه آن شخص را که بر روی منبر به میرزا تهمت انگلیسی بودن زد قطع کنیم، آقا اجازه ندادند.

این همان اسلوب پیامبر صلی الله علیه وآله و شیوه حکومتداری حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بود. آیا رواست که شهریه کسی صرفاً به این دلیل که مخالف رئیس حکومت است قطع شود؟ این منطق امثال معاویه و یزید و هارون است. وگرنه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سهم هیچ یک از منافقان را از بیت المال قطع نکرد. امیرمؤمنان علیه السلام به کسانی که در برابر او شمشیر کشیدند و با او جنگیدند فرمود که یکی از حقوق شما بر من است که مستمری تان را از بیت المال قطع نکنم.

پشتکار و جدیت در تبلیغ

آیا زمان آن نرسیده است که این سخنان به گوش همه مردم جهان برسد و حداقل جوانان مسلمان با آن ها آشنا شوند؟ هم دنبال کردن و آموختن این مسائل وجوب دارد و هم نقل کردن و رساندن آن تا از این رهگذر فرمان خدای متعال عملی گردد که فرمود: «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ؛ تا برای مردم در مقابل خدا [بهانه و] حجتی نباشد».

تا آن هنگام که در هر نقطه از جهان، از شهرهای بزرگ و کوچک و قریه ها و قصبات آن، عَلَم امام حسین علیه السلام بالا نرفته است، همه ما در آن مسئول هستیم. مسئولیت همچنان هست اما باید کوشید که مقصر نباشیم. حتی قصور در این مسئله مهم خجالت برانگیز است و از درجات اخروی ما کم می کند. امکانات موجود زمینه مناسبی برای فعالیت جوانان غیور است. تنها باید دور خوش‌گذرانی به معنی آسان‌طلبی را خط کشید و به مصاف مشکلات رفت، در این راه قرض کرد، تبرعات جمع آوری کرد، به این و آن گفت و از هیچ تلاشی دریغ نکرد. اگر هم در این راه با اهانت هایی روبرو شد یا آزار و اذیت دید، تحمل کند که در دستگاه آزمایش چندین برابر آن را اجر خواهد برد. بهترین سرمشق ما خاصه در تبلیغ دین حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که خدا درباره او در قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست».

در آغاز اسلام حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله در ماه های رجب و ذی الحجه که مشرکان برای عبادت بت هایشان به مکه می آمدند، به میان آن ها می رفت و رسالت خود را تبلیغ می کرد. با مرور تاریخ می بینیم که حضرت در آن روزها متحمل چه اهانت های بسیاری شدند. برخی او را به تمسخر می گرفتند. عده ای با بی شرمی به او می گفتند از میان ما برخیز که نکبت تو ما را نگیرد، و توهین های متعدد دیگر که زبان از بیان آنها قاصر است. اما رفتار پیامبر خدا صلی الله علیه وآله با آنها بسیار متفاوت بود. حتی یک بار هم پیش نیامد که حضرت به نزد پروردگارش شکایت ببرد یا اذعان کند که هرچه در توانش بوده انجام داده است و توان ادامه دادن ندارد. حضرت همیشه برای مردم توفیق هدایت را از خدایش می خواست. حال ما با اندک اهانتی، آن هم بسیار کم، تحمل نمی کنیم و جا می زنیم. بماند که بسیاری از آنها اصلاً اهانت به شمار نمی آیند و نیز این کجا و برداشتن سلاح و دفاع از آن حضرت کجا؟ نه سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چنین بوده و نه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام.

خدای متعال هم می فرماید: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند». درست است که تبلیغ ما مؤثر باشد یا نباشد، به ما ربطی ندارد اما جا دارد انسان در این راه تحمل کند که اگر کسی توهین کرد یا آن گونه که باید از او استقبال نشد، زود خسته نشود. اینها هیچ کدام عذر به شمار نمی آید. آیا در امور زندگی عادی هم این قدر پشتکارمان ضعیف است؟ شخصی به بنده گفت که ده بار برای پسرش خواستگاری رفته است و به او جواب رد داده اند. البته کارش درست است و همین گونه باید با پشتکار ادامه دهد تا فرزندش ازدواج کند. اما آیا امور آخرتی همانند: احداث حسینیه و مسجد و... ارزش این پیگیری را ندارد؟!

آیا سزاوار نیست که با جدیت و اهتمام آنها را دنبال و با پشتکار آنها را پیگیری کنیم؟ البته آنها هم روزی تحقق خواهند یافت. انسان در تأمین نیازهای زن و بچه اش تا آنجا پیش می رود که ممکن است کارش به زندان هم بکشد، اما آیا برای امام حسین علیه السلام معذور است؟! «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است».

کسی را از امام حسین علیه السلام طرد نکنید

در پایان سخنان به همه کسانی که به نحوی در ماه محرم و صفر موفق به برگزاری عزاداری می شوند از روحانیان محترم و اساتید عزیز دانشگاه که در راه ترویج شعائر حسینی پرشور و غیرتی هستند، و اصحاب مواکب و حسینیه ها و مجالس، مطلبی را عرض می کنم که امیدوارم آن را در فعالیت های ارزشمند خود همواره رعایت کنند و آن هم اینکه هیچ گاه کسی را از امام حسین علیه السلام طرد نکنید. با هر نقص و زیادی که دارد او را تحمل کنید و پای او را از مجالس امام حسین علیه السلام نبرید؛ چراکه ممکن است به تدریج عوض شود، کما اینکه بسیار پیش آمده است که افرادی در مجالس حسینی یکباره متحول شده و تبدیل به انسان های خیلی خوبی شده اند. اگر هم تحولی در آنها صورت نگرفت، حجت بر آنها تمام شده است. فرصت تغییر در اختیار آنها بوده و خدای متعال هم در این باره می فرماید: «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَی عَنْ بَیِّنَةٍ؛ [و] تا کسی که [باید] هلاک شود با دلیلی روشن هلاک گردد و کسی که [باید] زنده شود با دلیلی واضح زنده بماند». در این زمینه هم بهترین اسوه و راهنمای ما حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام هستند؛ چراکه حضرت علی علیه السلام فرمودند: «وإنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقتَدی بِهِ ویَستَضیءُ بِنورِ عِلمِهِ؛ آگاه باشید که هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا کند و از نور دانش او روشنی جوید».

همان گونه که گفتیم در طول تاریخ پیامبر صلی الله علیه وآله، منافقان با همه کارشکنی هایشان یکبار از سوی آن حضرت طرد نشدند. بر عکس، بنا به روایتی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در کتاب شریف الکافی در جریان حادثه ای قریب به هزار منافق تغییر رویه دادند و دست از نفاق برداشتند. «رجعوا عن النفاق». پس معلوم می شود هزاران منافق پیرامون حضرت بوده است و تحمل همه اینها البته کار بسیار دشواری است. حتی یکبار هم نشده است که حضرت یکی از آنها را از نزد خود براند. حال که پیامبر چنین است به اقتدای او باید اصحاب حسینیه ها هم کسی را به دلیل رفتار و کردار ناپسندش از مجلس آقا نرانند. یا کسانی که در کارزار نهروان با حضرت امیرمؤمنان علیه السلام جنگیدند، بعد از آنکه شمشیرها را بر زمین گذاشتند باز هم از نفاق دست نکشیدند. نقل است که یکی از آنها در مسجد هنگامی که حضرت در محراب خود به نماز جماعت ایستاده بود، میان نماز بلند آیه زیر را خواند: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ اگر شرک ورزی حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهی شد». امیرمؤمنان هم سکوت می کرد تا هنگامی که آیه را کامل بخواند، سپس به نماز خود ادامه می داد و در تاریخ هرگز ذکر نشده است که کسی متعرض او شود، کسی او را کتک بزند، حبس کند یا اینکه مستمری اش را از بیت المال قطع کند.

قطعاً شیوه حضرت درست بوده است، نه شیوه ما و ما اشتباهکاریم اگر این گونه رفتار نکنیم. پس به غایت تلاش کنیم افراد را زیر خیمه امام حسین علیه السلام نگه داریم، با تمام ابزارها و نقص هایشان. هر شخصی برای خود توانمندی و ایده ای دارد. برخی می گویند بعضی در روند عزاداری کارشکنی می کنند. باز آنها را نرانید. مگر نبودند منافقان که در کار حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله کارشکنی می کردند؟ بدتر از راندن آنها این است که با آنها که نیروهای خودی هستند، نزاع و مخاصمه کنید. آری از مجموع آیات قرآن کریم، روایات و ائمه طاهرین علیهم السلام چنین فهمیده می شود که مردم را زیر خیمه امام حسین علیه السلام نگه دارید و آنها را به خاطر رفتارشان نرانید.

یک مسئله شرعی داریم که از قدیم در کتب فقهی مثل شرایع و شرح لمعه، از زمان شیخ مفید تا به امروز، فقها بر آن اتفاق نظر دارند و جزو مسلمات است. کسی که مسجد یا حسینیه یا دارالایتام یا مدرسه و یا مانند آن را وقف کند و کسی را متولی آن موقوفه قرار دهد، و از قضا آن متولی به شرایط وقف درست عمل نکند، در این جا حاکم شرع نمی تواند او را طرد کند و کسی دیگر را به جای او قرار دهد. ابتدا باید شخص با صلاحیت دیگری را در کنار او قرار دهد که مباشر و همکار او در اداره آن موقوفه شود. به اصطلاح «یضم الیه واحد؛ کسی را در کنار او قرار می دهد»؛ زیرا طردکردن شیوه اسلام نیست. از این رو در این مسئله حاکم شرع یکباره متولی آن را نمی تواند عزل کند و باید کسی را همپا و همتای او قرار دهد تا نظارت کند که وقفیه به طور درست اداره می شود. خلاصه آنکه تلاش کنیم همه را در زیر خیمه حضرت ابا عبدالله علیه السلام جمع کنیم و به گونه ای رفتار نکنیم که فردای قیامت پشیمان شویم. در آن روز کسانی که در راه اقامه شعائر صدمه بیشتری خورده و بلای بیشتری کشیده اند، البته به درگاه خدا مقرب ترند. آن روز «یوم الحسرة» است و چه بسیار افرادی که پشیمان می شوند از اینکه می توانستند در دنیا بهتر عمل کنند و نکردند.

امیدواریم که خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام که باب گسترده رحمت الهی و سفینه نجات است، به ما گوشه نظری کند تا در نهایت خدای متعال ما را دربر گیرد و بر توفیقاتمان بیفزاید. در پایان حاجت خود را به درگاه خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام می بریم؛ چراکه در زیارتی که به فرموده شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه اصح زیارات حضرت امام حسین علیه السلام است چنین آمده: «إرادة الرب فی مقادیر اموره تهبط إلیکم وتصدر من بیوتکم؛ اراده پروردگار در تقدیر امورش بر شما فرود می آید و از خانه های شما صادر می شود».

از این رو از ارباب مان حضرت سیدالشهدا علیه السلام عاجزانه درخواست می‌کنیم این قبیل توفیقات را به ما مرحمت بفرماید.
 
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین